نام و نام خانوادگی: رسول رهبرفام تاریخ تولد: ۱۳۵۰/۱۲/۱۲ محل تولد: بناب قد: ۱۸۴ سانتیمتر وزن: ۷۸ کیلوگرم میزان تحصیلات: لیسانس حسابداری شغل: آزاد سال شروع داوری: ۱۳۷۲ سال ورود به لیگ برتر: ۱۳۸۸ رشته قضاوت: فوتبال – داور وسط
رسول رهبرفام از سال 1387 در حال قضاوت در ليگ برتر بوده و آخرين درجه داوری اش ملی (1381) است. رهبرفام از سال 1372 که مدرک درجه 3 خود را اخذ کرد فعاليت حرفه ايش را آغاز کرده است.
رهبرفام در رشته کارشناسی حسابداری تحصيل کرده است و در حال حاضر عضو شورای اسلامی شهر بناب است.
شاهین حاجی بابایی از سال 1382 در حال قضاوت در ليگ برتر بوده و آخرين درجه داوری اش ملی (1381) است. حاجی بابایی از سال 13782 که مدرک درجه 3 خود را اخذ کرد فعاليت حرفه ايش را آغاز کرده است.
حاجی بابایی در رشته کارشناسی حسابداری تحصيل کرده است و در حال حاضر به عنوان کارشناس حسابداری و در رشته تخصصی اش فعاليت می کند.
نام و نام خانوادگی: شاهین حاج بابایی تاریخ تولد: ۱۳۵۱/۶/۱۵ محل تولد: بناب قد: ۱۸۵ سانتیمتر وزن: ۸۰ کیلوگرم میزان تحصیلات: لیسانس حسابداری شغل: کارمند دانشگاه آزاد سال شروع داوری: ۱۳۷۳ سال ورود به لیگ برتر: ۱۳۸۱
سامان نریمان جهان متولد ۲۹ فروردین سال ۱۳۷۰٫ در شهرستان بناب
وی اولین فرزند خانواده هست و دوران ابتدایی خود را در مدرسه میلاد، راهنمایی را در مدرسه معلم، و دبیرستان را در مرکز تیزهوشان علامه طباطبایی بناب گذرانیده .
در سال سوم ابتدایی علاقه ی شدیدی به حضور در مسابقات فوتبال بین آموزشگاهی در شهرستان داشت ولی با مخالفت مسئولین مدرسه مواجه شد. در نهایت با پادرمیانی آقای قربان قانع که اولین مربی او نیز می باشند مدیر مدرسه راضی شد و وی در این مسابقات شرکت کرد.
بعدها نیز در چندین دوره مسابقات آموزشگاه های شهرستان و استان شرکت کرد. در آن دوران حضور در کنار بزرگانی چون دایی و خطیبی برایش آرزویی بود و گرفتن عکس یادگاری با آنها یکی از بزرگترین افتخارات سامان محسوب می شد.
سال ۸۶ وارد تیم امید تراکتورسازی شد و در حقیقت امسال ششمین سالی است که بصورت حرفه ای به بازی فوتبال می پردازد.
وقتی این بازیکن بنابی که از اردوی تیم ملی امید به تیم نفت تهران ملحق شد تمام اردوهای تدارکاتی این تیم انجام شده بود و تنها یک هفته تا آغاز بازی ها فرصت باقی مانده بود. صد در صد، مربی با دانشی همچون منصور ابراهیم زاده حاضر نمی شد ریسک کند و بازیکنی جوان و بی تجربه را وارد ترکیب اصلی تیم کند. به همین دلیل مجبور به نیمکت نشینی شد.
نریمان جهان هم مثل بازیکنان دیگر علاقه ای به نیمکت نشینی ندارد و همیشه دوست دار بازی کند. هفته دوم لیگ نیز به اتمام رسید و او حتی یک دقیقه نیز به میدان نرفته بود. در آن زمان هنوز لیگ دسته یک شروع نشده بود و حدود یک هفته تا شروع این رقابت ها فرصت باقی بود. در همین زمان به تیم گسترش فولاد پیوست.
آرزوی سامان حضور در تیم بزرگی همچون بارسلونا و بازی در کنار بزرگان فوتبال جهان.
به نظر وی هیچ آرزویی دست نیافتنی نیست و کارهای بزرگ با تلاش بسیار و داشتن هدف امکان پذیر است.
تیم فوتبال آرد اطهر بناب به لیگ دسته سه فوتبال کشور صعود کرد.
تیم فوتبال آرد اطهر بناب روز جمعه و بعد از این که تیم فوتبال امید علی بیگلو شبستر مقابل تیم آرد اطهر بناب حاضر نشد، با برد سه بر صفر صعود خود را قطعی کرد و به عنوان تنها تیم 15 امتیازی جدول به طور قاطعانه به لیگ دسته سه فوتبال کشور صعود کرد. گفتنی است در هفته انتهایی تیم آرد اطهر بناب مقابل علم و ادب قرار خواهد گرفت که این بازی تشریفاتی بوده و هیچ تأثیری در نتیجه نهایی نخواهد داشت. با این نتیجه آرد اطهر بناب با 15 امتیاز با حضور در صدر گروه صعود خود را قطعی نموده و در مسابقات سال 94 حضور خواهد یافت.
امروزه ماشینهای لوکس چندین میلیونی زینت خیابانهای شهرها گردیده اند و اتومبیلها علیرغم اینکه یک وسیله نقلیه شخصی هستند بیشتر به یک وسیله تبلیغاتی و ترویج اشرافی گری نیز بدل شده اند. سابق بر این دوچرخه در بناب وسیله نقلیه خصوصی و درشکه وسیله حمل و نقل عمومی بوده است. سالها پیش که در این شهر کمتر کسی اتومبیل داشت، دوچرخه حیاتی ترین نقش وسیله حمل و نقل را ایفا می کرد و کمتر خانه ای در این شهر یافت می شد که حداقل یک دوچرخه در حیاط خانه نداشته باشد. از نظر جغرافیایی به نظر می رسد موقعیت جلگه ای این شهر بر ساحل دریاچه ارومیه و سطح مسطح شهر و نیز کوچکی عرض و طول آن موجب رونق این وسیله نقلیه در این منطقه بوده و نیز ارزانی و سهل الوصول بودن تهیه و نگهداری این وسیله نیز از عوامل رونق استفاده از دوچرخه می باشد.
وجود مغازه های متعدد فروش و تعمیر دوچرخه و شهرت دوچرخه سازان این شهر خود نیز حاکی از نیاز و تقاضای این وسیله بوده و هست . دوچرخه که در قدیم با نام محلی «یئل آتی» ( اسب باد ) و امروزه به اختصار « چرخ» نامیده می شود ، وسیله ایاب و ذهاب نسل قبل از ما بوده است . البته برای مصارف گوناگون دیگری از جمله حمل و نقل اعضای دیگر خانواده در ترکبند و نیز صندلی کودک جلویی آن و نیز حمل بار و محصولات کشاورزی و …نیز به کار می رفته است . از یکی از پیش کسوتان شهر شنیدم که در گذشته جهت تجارت و معاملات حتی تا شهرهای اطراف ودوردست آنروزی نیز از این وسیله استفاده می شده است.
امروزه دوچرخه های قدیمی اگر چه در اغلب خانه های قدیمی وجود دارند ولی کم کم با حضور دوچرخه های مدرن و شیک با امکانات بیشتر جای خود را به آنها می دهند. امیدواریم که جاذبه های سطحی شهر نشینی، فرهنگ عمومی استفاده از دوچرخه را در شهر ما تحت شعاع قرار ندهد و این فرهنگ که خود نمادی از حفظ هوای پاک و ترویج تحرک اجتماعی و نیز در نوع خود بهترین ورزشها می باشد روز به روز رونق بیشتری بیابد وبه عنوان نماد فرهنگی شهرمان محافظت گردد. ونیز انتظار می رود مسئولین عزیز شهرمان هم از نظر همگانی و هم از جهت دست یافتن به مقامهای قهرمانی این رشته برنامه ریزی های منظم و هدفمندی داشته باشند.
رئیس سازمان انرژی اتمی با اشاره به تولید ۳۰ واکسن دامی و ۱۰ واکسن انسانی، با استفاده از سانتریفیوژهای توبولار از تولید انواع رادیو داروهای مراکز درمانی و کنترل سرطان پوست در کشور با بهرهگیری از سامانه پایش پرتوهای فرابنفش خبر داد.
علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی، در مراسم بهره برداری از ۳دستاورد جدید سازمان انرژی اتمی در حوزه سلامت که با حضور رئیس جمهور، وزیر بهداشت و برخی مدیران این سازمان برگزار شد، اظهار داشت: سازمان انرژی اتمی ایران ضمن تثبیت افتخارات گوناگون در حوزه وظایف ذاتی خود، گسترش مرزهای دانش و ارتقاء توانمندیهای موجود در بخشهای مختلف از جمله حوزه سلامت را در دستور کار قرار داده است. صالحی با بیان اینکه مجموعه صنعت هسته ای طی سالهای گذشته تولید انواع رادیو داروهای مورد نیاز مراکز درمانی کشور را به انجام رسانده است، افزود: پس از تشکیل دولت تدبیر و امید بنا بر تعامل سازمان انرژی اتمی با وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، شاهد آغاز فصلی نو در مسیری خدمت رسانی به مردم هستیم. به گفته رئیس سازمان انرژی اتمی اکنون که ابلاغ سیاستهای کلی حوزه سلامت از سوی رهبر معظم انقلاب افق نوینی را در پیوند تامین سلامت مردم روی ما گشوده است، به تفاهمنامه بهمن سال گذشته میان سازمان انرژی اتمی و وزارت بهداشت که بر مبنای راهبرد کلان دولت تدبیر و امید منعقد شد، میتوان به عنوان جلوه ای عملی جهت حرکت پرشتاب در راه تحقق اهداف ابلاغی از سوی رهبر معظم انقلاب نگریست. صالحی ادامه داد: بر اساس مفاده تفاهم نامه میان سازمان انرژی اتمی و وزارت بهداشت، ارائه خدمات درمانی و پزشکی در تولید لیزرهای پزشکی توسعه خواهد یافت. همچنین، بهره برداری از سامانه پایش پرتوهای فرابنفش آغاز شده و با تحویل آن به وزارت بهداشت، گامی موثر در مسیر حوزه کنترل گسترش و شیوع سرطان پوست برداشته خواهد شد. رئیس سازمان انرژی اتمی اذعان کرد: علاوه بر این طراحی و تولید تجهیزات مورد نیاز مانند سانتریفیوژهای توبولار، اولترا سانتریفیوژها و فرمانتورها برای ساخت داروهای مرتبط با زیست فناوری از جمله واکسن و دارو و خودکفا کردن کشور در یک بازده زمانی ۳ ساله مورد تاکید است. وی با بیان اینکه با این اقدامات وابستگی ایران به محصولات مشابه خارجی به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت، افزود: همچنین بنا به درخواست انستیتو پاستور، در گام نخست توانستیم دستگاه سانتریفیوژ توبولار مورد نیاز حوزه سلامت را بهینه سازی و سرعت آن را تا ۲۰ هزار دور بر دقیقه افزایش دهیم. همچنین، سیستم پایش همزمان و نیز کنترل مکانیزه سانتریفیوژ توبولار طراحی، ساخته و به مجموعه تجهیزات این نوع سانتریفیوژها افزوده شد. به گفته صالحی بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی مدیران وزارت بهداشت، سالانه ۶۰ میلیارد دوز واکسن دامی و ۱۰ میلیون دز واکسن انسانی مورد نیاز است. به منظور تولید ۳۰ نوع واکسن دامی و ۱۰ نوع واکسن انسانی، گریزی جز استفاده بهینه از سانتریفیوژهای توبولار نیست. وی با اشاره به اینکه یکی از دستاوردهای سازمان که امروز مورد بهره برداری گرفته، سامانه ملی پرتودهی گامای چند منظوره در مرکز بناب است، گفت: پروژه طراحی و ساخت این سامانه با حمایت معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و با همت متخصصان سازمان انرژی اتمی و مشارکت مهندسان توانمند کشور، راه اندازی شده است و در حال حاضر زیرساختهای مورد نیاز برای افزایش کمی و کیفی این سامانهها در سراسر کشور فراهم آمده است.
صالحی در ادامه اضافه کرد: از میان مهمترین کاربردهای این سامانه میتوان به ضد عفونی و استریل کردن محصولات بهداشتی و تولیدات یک بار مصرف پزشکی، افزایش انباردانی محصولات باغی و کشاورزی و همچنین دفع آفات و آلودگیهای مواد غذایی و گیاه داروها اشاره کرد. وی بیان کرد: از یک چشم انداز کلی و فراگیر میتوان گفت که حرکت در مسیر تجاری سازی فرآوردههای صنعت هسته ای و رقابت با محصولات مشابه خارجی از جمله در قیمت محصولات ارائه شده و نیز گسترش و تعمیق دامنه و حجم حضور سازمان انرژی اتمی در فعالیتهای مربوط به حوزه سلامت، رویکرد محوری ما طی سالهای آینده خواهد بود. رئیس سازمان انرژی اتمی خاطرنشان کرد: حرکت در مسیر تجاری سازی فرآوردههای صنعت هسته ای و رقابت با محصولات مشابه خارجی در فعالیتهای مربوط به حوزه سلامت، رویکرد محوری ما طی سالهای آینده خواهد بود.
یکی از مهم ترین و در عین حال رنگارنگ ترین آئین مردم آذربایجان ،مربوط به آئین ها و آداب «چهارشنبه سوری»و «عید نوروز» است.
در اکثر نقاط ایران به خصوص آذر بایجان سه روز منتهی به آخرین چهارشنبه سال (چهارشنبه سوری) یعنی یکشنبه ،دوشنبه و سه شنبه را از نظر خریدهای نوروزی بسیار خوش یمن و مبارک میدانند از همین رو اکثر خانوادهها سعی میکنند تا خریدهای خود را در طی این سه روز انجام دهند و عصر روز سه شنبه که به «چهارشنبه سوری»معروف گشته در کنار خانواده های خود، به جشن و اجرای مراسم ویژه می پردازند.
یکی از مهمترین آئینهایی که از گذشتههای نه چندان دور در آذربایجان مرسوم بوده «پریدن از روی آتش» میباشد. هر چند این رسم را بعضی خرافات قلمداد کردهاند اما این تفکر هرگز از جذابیت و «شادآفرینی» آن چیزی کم نمیکند
این رسم که از اعتقادات مردم قدیم ایران باستان برجای مانده نه تنها در میان مردم آذربایجان بلکه در همه جای ایران مرسوم است اما ادبیات حاکم بر این رسم در دیار آذربایجان، از لطافت و حلاوت ویژه ای برخوردار است. تا آنجا که پریدن دختران دم بخت از روی آتش، مظهر «بختگشایی» آنها فرض شده است:
استاد سید محمد حسین شهریار شاعر معاصر ایران و آذربایجان در این زمینه چنین سروده است:
قیزلار دییر: آتیل ماتیل چرشنبه
آینه تکین بختیم آچیل چرشنبه
همچنان که نمی توان به احترام رسوم تاریخی، «تحفه» خانواده تازه داماد به تازه عروس را در «شب یلدا» فراموش کرد، به همان صورت نیز نمی توان عیدی خانواده عروس به خانواده دامادشان را که از آن به عنوان «خوانچه» یاد می شود به دست فراموشی سپرد.خوانچه تحفه ای است سنتی که به رسم عیدی توسط خانواده عروس همه ساله و بدون انقطاع تدارک دیده شده و در روز چهارشنبه سوری به خانواده داماد ارسال میشود
در برخی از نقاط آذربایجان که به سنتهای دیرین ارزش بیشتری قائل هستند، این تحفهها بر روی سینی های بزرگ قرار داده شده و بر روی آنها تورهای رنگی میکشند،ذهنیتی که از شنیدن نام«خوانچه» در اذهان مردم ترسیم می شود مصداق همین سینی های بزرگی است که آن ها را بیشتر «مجمعی» میگویند.
محتوای این تحفهها نیز بسیار جالب است، از تخممرغهای رنگی گرفته تا شاخههای گل، کله قند،نبات، البسه، آینه آجیل و شیرینی همه وهمه از ملزومات این تحفههاست.
هر چند این تحفهها و «مجمعیها» چندان گرانبها نیست، امّا شور و حال ناشی از تحفه بردنهای سنتی آن هم به این شکل دستمایه شادیها و سرور خالصانه مردم است. به ویژه آن که کودکان و نوجوانان با شعرها و سرودهای خویش، اجاق این آئین ها را داغ نگه می دارند.
خالق منظومه «حیدربابایه سلام» استاد محمد حسین شهریار نیز به زیبایی هرچه تمامترآئینهای عید نوروز ،چهارشنبه سوری و مراسم این ایام را چنین به نظم کشیده است:
از نظر لغوى بناب را بن آب ، قعرآب و ته آب در لغتنامه هاى جدید مى آورند ولى همانطور که مى دانیم حدود سال ۱۹۲۰ میلادى اسامى خیلى از شهرهاى آذربایجان همانند میاندوآب ، عجب شیر و… توسط رضا خان عوض شدند. طبق یافته هاى محققان ، بناب از ریشه ترکى بین – او- جیک به معنى هزار خانه کوچک بوده که بعدها بناجو نیز خوانده شده است و معنى بن آب بودن آن قدمت ۸۰ ساله دارد و نمى تواند وجه تسمیه اصیل این شهر تاریخى باشد.
“سمیرا منفرد” در صفحه «میراث» شماره دیروز روزنامه ایران این گونه می نویسد: وارد بناب که میشویم، نزدیک نماز ظهر است و تیغ تیز آفتاب در سینه آسمان فرو رفته. صدای مؤذن از جایی بلند شده است. از منارهای آجری که مسافر خسته را به آرامش فرامیخواند. دنبال صدا را میگیریم و از عابری نشانی خانه خدا را میپرسیم. صدایی و رد دستی مهربان، ما را به «مهرآباد» میرساند. به سوی مسجد شهر بناب… «مهرآباد» مسجدی صفوی است و در میدانی به همین نام قرار دارد. از آن سوی خیابان که به کالبدش مینگریم، ما را به یاد همه بناهای دوران ایلخانی و تیموری میاندازد. ساختمانی آجری رنگ که لابهلای تن خاکی آن، تکه کاشیهای آبی و فیروزهای زیر نور آفتاب میدرخشد و جلایی دوچندان به آن میبخشد. آنچه در نخستین نگاه جلب توجه میکند، وجود ۵ در ورودی است که بالاتر از سطح زمین قرار گرفته و بیشتر کاربرد پنجره دارد. مسجد روی سکویی حدود ۵/۱ متر بالاتر از سطح زمین ساخته شده است که شبیه معماری صفههای دوران هخامنشی است. بالای این درهای چوبی و قدیمی هم ۵ پنجره نورگیر با طاق قوسی شکل و جنسی از چوب گرهدار قرار گرفته که با درها همخوانی پیدا کرده است. صدای مؤذن را دوباره میشنویم. سرمان را که بالا میگیریم، مناره لاجوردی مسجد را میبینیم. منارهای استوانهای با ارتفاع ۱۴ متر و دارای ۳۳ پله که برای سالها مؤذنان مخلص و عاشقی چون مؤمن حسن، مؤمن هاشم و مؤمن خیرالله، از آن بالا میرفتند و روزی چند بار، نوبت عاشقی میکردند. دیده شد لبریز بینش روشنایی چرخ را تا به میل گنبدت افتاد چشم آسمان ورودی مسجد با پیرنشینان سنگی در دو طرف دری چوبی و کوتاه قرار دارد. به حرمت خانه خدا با سری خم کرده وارد هشتی کوچکی میشویم تا پای به حیاط مسجد بگذاریم. در همان نگاه نخست، حوض آبیرنگ میان آن با ماهیهای سرخ و باغچههای باطراوت، میل به نشستن و وضو ساختن را در ما برمیانگیزد. آب خنک را که به صورت میزنیم،به یاد میآوریم که اینجا «بناب» است، دارالمؤمنینی که ریشه در آب دارد و در پیوند با مهر، مسجدش چه خوش «مهرآباد» نام گرفته است. شبستانها دور تا دور حیاط قرار دارند. در یکی از آنها طلاب جوان مشغول فراگیری درس هستند و دوچرخههای قدیمی خود را به درختها و زیر سایه خنک آنها تکیه دادهاند. روبهروی آنها شبستان اصلی مسجد قرار دارد که با چند پله سنگی از زمین کنده شده و به بالا میرسد و چه بالارفتنی که گویی ما را از فرش به عرش میکشاند، وقتی پای به آن میگذاریم و نفسمان را پر میکنیم از عطر چوبی که به واسطه حضور ۴۰ستون چوبی خوشنقش و نگار، در شبستان پیچیده است. سقف مسجد که با این ستونهای چوبی نگه داشته شده خود از ۲۵۰تیرک چوبی و ۶ عدد شاه تیر ساخته شده است. در دو جانب شرقی و غربی شبستان نیز دو ایوان سراسری برای استفاده بانوان بنا شده که ۲۰ ستون به جمع ستونهای شبستان افزودهاند. همه این ستونها دارای سرستونهای مقرنسکاری شده با نقش و نگاری متفاوتند. گویی هنرمند نقاش، این تالار را بومی فرض کرده است تا با ذهنی آزاد و روحی رها، رنگهای گرم و شورانگیز لاجوردی، فیروزهای، نیلی، نارنجی و قهوهای را به هم بیامیزد و نقوش اسلیمی گل و گیاه را بر زنجیره پیچکهای چوب نقاشی کند. نقوشی سحرآمیز که لابهلای آنها آیات الهی و اسامی معصومین در قالب کلماتی با خط نستعلیق و ثلث نیز دیده میشود. وقتی نور آفتاب از پنجرههای مشبککاری چوبی و شیشههای رنگی سخاوتمندانه بر محراب کوچک و صمیمی شبستان سرریز میشود، دیگر بیننده مسحور حضور خدا در زیبایی این صحن میشود. «مهرآباد» شبیه یک اثر ناب هنری است که هویت دارد. اثری با خالقی خوشذوق که از روحی خالص برای انتقال هنر خود و فضاسازی معنوی بهره برده است تا اینگونه انسان عالم صغیر را در بازی استعارهای نور، رنگ و ماده، به عالم کبیر کشاند. سبک معماری مسجد، مکتب اصفهان است و تالار چهارگوش و ستوندار آن ما را یاد بنای چهلستون میاندازد. عجیب هم نیست،زیرا براساس لوح مرمری و ارزشمندی که در صحن واقع شده، تاریخ ساخت مسجد به سال ۹۵۱ هجری قمری میرسد، یعنی زمان حکومت شاه طهماسب اول و صفویه خوشذوق و هنردوست، البته نباید فراموش کرد که هزینه ساخت آن نیز از سوی «بیبیجان خانم» دختر منصوربیگ، پرداخت شده است که متاسفانه اطلاع زیادی از این بانوی مسلمان و مؤمنه در دست نیست. بعد از خواندن نماز و ساعتی راز و نیاز، دعوتتان میکنیم تا سری بزنید به دهها کبابی بناب که در گوشه و کنار شهر به چشم میخورد و طعمی خوش برایتان به یادگار خواهد گذاشت.
دکتر مازیار اشرفیان بناب، عضو هیات علمی پژوهشکده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی کشور که دانشآموخته دکتری پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و کارشناسی ارشد باستان شناسی از دانشگاه «منچستر» بوده و در حال حاضر مشغول گذراندن ماههای آخر مقطع دکتری تخصصی رشته ژنتیک پزشکی و جمعیتی در دانشگاه «کمبریج» انگلستان است در گفتوگو با خبرنگار «پژوهشی» خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) خاطرنشان کرد: موضوع تحقیق و مطالعه من در مقطع دکتری مطالعه ژنتیکی اقوام ایرانی و بررسی ارتباطات تاریخی و ژنتیکی تمام اقوام ساکن در فلات ایران بوده است.
در این مطالعه که با کمک و نظارت گروهی از برجسته ترین محققان ژنتیک تکاملی و جمعیتی انجام شده، نمونهای از افراد داوطلب وابسته به تمام گروههای اجتماعی و قومی ایران مورد مطالعه قرار گرفتهاند که نتایج حاصله بسیار جالب توجه و تعمق میباشد.
به گفته وی، مطالعه DNA میتوکندریال نشان میدهد که ریشهی مشترک مادری تمام اقوام ایرانی ساکن در فلات ایران، به زمانی بسیار عقب تر از آن چه در نظریهی مهاجرت اقوام آریائی مطرح می باشد بر میگردد. بدین ترتیب که اگر تمامی اختلاط ها و شاخص های ژنتیکی مربوط به سایر مناطق جغرافیایی و قومی را از محتوای ژنتیکی نمونههای مدرن ایرانی حذف کرده و به کناری بگذاریم، اخیرترین جد مشترک مادری ما (Most Recent common ancestor- MRCA)، زمانی حدود 10 هزار و 500 تا 11 هزار سال قبل در فلات ایران میزیسته است.
وی افزود: نزدیکی ژنتیکی میان اقوام ساکن در فلات ایران و از سوی دیگر خاص بودن این محتوی ژنتیکی در فلات ایران، به قدری ملموس و غیر قابل انکار است که حتی کار برد واژهی اقوام را در مورد جمعیت ساکن در فلات ایران با شک و تردید روبرو میکند. به این معنی که آنچه باعث تمایز ژنتیکی گروههای انسانی می شود تا بتوان آنها را به صورت اقوام تمایز یافته در زمان و مکانی خاص تصور کرد. ابدا در محتوای ژنتیکی ایرانیان اعم از فارس ]شیرازی، اصفهانی، خراسانی[ و آذری و لر و بلوچ و ترکمن و .... دیده نمیشود.
دکتر اشرفیان بناب خاطرنشان کرد: براساس یافته های محققان انسان شناسی، فلات ایران اولین و مهمترین گذرگاه انسان مدرن در مسیر مهاجرت به سرزمینهای ناشناخته و جهت دستیابی به منابع جدید بوده است. بدین ترتیب تصور عمومی در مجامع علمی بر این است که اولین حضور و استقرار انسان مدرن در فلات ایران چیزی در حدود 60 تا 70 هزار سال قبل بوده است که شواهد و یافته های سطحی از محوطه های پیش از تاریخ نیز بر همین امر دلالت میکنند. بدین ترتیب، انسان مدرن در سرتاسر فلات ایران استقرار و اسکان داشته و پس از طی چند ده هزار سال با پیدایش کشاورزی در حدود 10، 11 هزار سال قبل در منطقه هلال بارور که بخشهایی از غرب فلات ایران را نیز شامل می شود و سپس اهلی کردن حیواناتی مانند برخی احشام نقش عمدهای در پیدایش اولین فرهنگ های یکجانشینی و تمدن های اولیه جهانی ایفا کرده است.
وی تصریح کرد: بر اساس منابع تاریخی و باستان شناسی و زبان شناسی موجود، تصور کلی بر این است که در حدود چهار هزار سال قبل اقوامی مهاجم یا مهاجر که به آنها نام آریایی داده شده است از آسیای مرکزی به سمت جنوب مهاجرت کرده و وارد فلات ایران شده اند و پس از استقرار سه گروه مهم آنها در فلات ایران (فارس ها در مرکز و جنوب، پارتها در شمال شرق و مادها در غرب و شمال غرب)، بخشی از این اقوام به سمت شبه قاره هند و بخش دیگر به سمت اروپا مهاجرت کرده و اقوام مدرن هندو ـ اروپائی را پدید آوردهاند.
وی با اشاره به این که تاریخ مدون دقیق و قابل اعتمادی در خصوص این وقایع جمعیتی در دست نیست، گفت:
دانشمندان در دهههای اخیر برای مطالعه علمی سرگذشت انسان به مطالعات زبان شناسی و ژنتیکی روی آوردهاند. با توجه به این که زبان به سرعت و طی گذشت حتی چند نسل میتواند به شدت دچار تغییر محتوایی و شکلی شود، امروزه مستندترین و قابل اعتماد ترین یافتههای انسان شناسی، در کنار یافته ها و شواهد فسیلی، یافته های ژنتیکی میباشند.
در مطالعات ژنتیکی جمعیتی مطالعه DNA میتوکندریال که فقط از مادر به فرزندان منتقل میشود، می تواند تاریخ و گذشته نسلهای مادری را نمایان کند و همچنین مطالعهی بخش فاقد نوترکیبی کروموزوم Y که از پدر به فرزندان مذکر منتقل میشود میتواند تصویر روشنی از گذشته و تاریخ پدری اقوام در طی نسل های متمادی در اختیار دانشمندان قرار دهند.
دکتر اشرفیان بناب، در ادامه خاطرنشان کرد:
یکی از یافته های جالب توجه در مطالعه اخیر این است که گروههای غیر فارسی زبان به ویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ترک زبان ساکن در کشور ترکیه و اروپای شرقی ندارند و برعکس، شاخص تمایز ژنتیکی آنها با سایر گروههای ساکن در فلات ایران به ویژه فارسی زبانان نزدیک به صفر است که نشانگر ریشه ژنتیکی مشترک آنها در اعماق تاریخ این مرز و بوم است...حتی هزاران سال پیش از آن که نامی، از ایران یا اقوام آریائی در میان بوده باشد.
وی در گفتوگو با ایسنا تصریح کرد: این در حالی است که در بیشتر منابع جمعیتی و زبان شناسی ایرانیان را به دو گروه تقسیم میکنند. یکی آنها که به زبان فارسی یا سایر زبآنهای وابسته به گروه هندو-اروپایی مکالمه میکنند، و تصور بر این است که از اعقاب اقوام آریائی هستند و دیگر، آنها که با زبآنهایی غیراز گروه هندو ـ اروپائی مکالمه میکنند مانند گروه Altaic که زبآنهایی مانند ترکی و آذری و ترکمن یا افشار را در بر میگیرد و تصور میرود این گروهها فاقد ریشه مشترک هند و اروپایی هستند؛ اما یافته های ژنتیکی این بررسی همه دلالت بر این دارند که ساکنان فلات ایران در گذر تاریخ هر چند بسیار مورد هجوم و آسیب سایر اقوام قرار گرفته اند و گاه زبان و تکلم آنها کمابیش تحت تاثیر قرار گرفته است نه تنها هویت فرهنگی و تاریخی خود را حفظ کردهاند بلکه محتوای ژنتیکی خود را که نشان از ریشه مشترک چندین هزار ساله آنان دارد را نیز مصون داشته اند.
اشرفیان بناب همچنین گفت: نتایج این مطالعه نشان داده است که برخی از جمعیت های ایرانی خصوصا هموطنان زرتشتی خصوصیات جمعیتی بسیار خاص و منحصر بفردی را نشان میدهند.
وی همچنین تصریح کرد که نتایج این مطالعه در قالب چندین مقاله علمی تدوین و منتشر خواهد شد که در حال حاضر اولین آنها جهت نشر به یکی از مجلات علمی معتبر ژنتیک ارسال شده است.
دکتراشرفیان بناب هنگام نمونه برداری ازاسکلت یکی ازساکنان دوران های کهن درفلات ایران
دکتراشرفیان بناب دردانشگاه کمبریج ، هنگام مطالعه ژنتیکی روی یک بیمار
اینبار می خواهم پرده از یک هنر معماری دیگر بردارم. مسجد مهرآباد بناب را دوستداران تاریخ خوب می شناسند. اما برای آشنایی سایر عزیزان این حمام را توضیح می دهم و اینکه یکی از ساده ترین و بهترین سیستم های گرمایی حمام را در ایران در حمام مسجد مهرآباد می دیدیم. روزی آقای بالغ اولین رئیس اداره میراث فرهنگی بناب بنده را برای بررسی تاریخی حمام مهرآباد دعوت کرد. موضوع بر می گردد به سالهای قبل یعنی زمانی که این حمام به شکل اولیه قرار داشت و هنوز بعنوان ساختمان موزه مردم شناسی در نیامده بود. قسمت هایی از سقف حمام فرو ریخته بود. معلوم بود که اگر چند سالی هم این بنا مرمت نمی شد رو به خرابی می رفت. حمام دارای یک محوطه بزرگ عمومی بود. ستونهایی در اطراف سقف حمام را تحمل می کرد که امروز نیز باقی مانده است. اتاقکی وجود داشت که در آن تیان حمام دیده می شد. اشتباه نکنید تیان حمام فلز نبود و بلکه بالای اجاقی حوضچه ای قرار داشت که جنس این اجاق و حوضچه از خاک مخصوصی ساخته می شد. همان مصالحی که در پل پنج چشمه نزدیک باغات سپرگان در زمان صفوی ها ساخته شده و همچنان در حال حاضر موجود است. جنس هر دوی این بناها از آجر و ملات خاصی ساخته شده است. ملات موجود و بکار رفته در بنا از سیمان امروزی سختر است. ملات عبارت بود از کاه، سفیده تخم مرغ و خاک معمولی. این همان ملاتی است که پل پنج چشمه را قرن ها در مقابل امواج خروشان رودخانه صوفی سالم نگه می داشت. آری، جنس تیان از این ملات بود و آب حوضچه توسط اجاقی از زیر گرم می شد و به حوضچه اصلی هدایت می گردید. جالب ترین نقطه در اینجاست که دود حاصل از سوختن هیزم و یا هر سوخت دیگر از طریق کانالهایی که در زیر حوضچه عمومی قرار داشتند عبور می کرد و از دودکش های متعدد بیرون می رفت. بنابراین تیان یا اجاق در پائین تر از حوضچه ها قرار داشت. دود مواد سوختی که گرم بود حرارت خود را به آب حوضچه منتقل می کرد و در زمستان آب حوضچه ولرم می شد.
در بالای بام حمام آب سرد در داخل منبع های متعدد قرار داشت که بوسیله لوله های سفالی یکنواخت و بدون انقطاع از درون دیوارهای حمام به پائین می آمد و همانند شیر ها و لوله های پروفیل امروز عمل می کرد. برای استفاده از آب لوله های سفالی، و اینکه به هدر نرود، هر شیری برای خود سرپوش نرم داشت که مردم در هر زمان که آب خنک دوست داشتند، سرپوش ها را برداشته و آب به کوزه های آنها می ریخت. بدنبال بررسی هایی که انجام دادیم هنر زیبایی از سفال های متصل به هم به اندازه لوله های آب امروز را مشاهده کردیم که هیچ یک ترک بر نداشته بودند. شاید بشود گفت که اولین شوفاژ عصر باستان ایران در این حمام به شکل هنرمندانه ای طراحی شده بود.
حمام مهرآباد در 10 متری شرق مسجد مهرآباد قرار دارد. وجه تمایز این حمام با بنای هم عصر خود یعنی مسجد مهرآباد در این است که مسجد فاقد گنبد بوده ولی حمام دارای گنبدهای مختلف است. با این تفاوت که در داخل مسجد مهرآباد چهل ستونها از جنس چوب به شکل بسیار زیبایی طراحی شده اند و نمونه عالی تر آنها را در هنر معماری عالیقاپوی اصفهان می بینید. در تمام حمام های عمومی بجای مانده از عصر صفوی در بناب، گنبد ها وجود دارند ولی در تمام مساجد همان عصر گنبدی در کار نیست.
مسجد مهرآباد بناب در گذشته بالای تپه ای قرار داشت که در عصر جدید با احداث جاده بناب- مراغه تفاوت این دو سطح پر شد و امروز مناره زیبای مسجد یکی از بناهای تاریخی ثبت شده ایران است. اینکه مهرآباد چه معنایی دارد، وجه تسمیه آن بر می گردد به قبل از اسلام. مسجد در بالای تپه ای ساخته شده بوده برای حفاظت از تمدن بسیار قدیمی قبل از اسلام. صفوی ها از موجودیت و هویت این تپه خبر داشته اند. مورخین عقیده دارند که معبد معروف شیز یا آتشکده معروف ساسانی در این محل بوده است. مهر همان کلمه ای است که در اوستا بارها ار آن نام برده شده است. برخی اعتقاد دارند که سازنده حمام مهرآباد بناب یک خانمی بنام مهری بوده است. اما در کتیبه ای که داخل مسجد مهرآباد دیده می شود خانم بی بی جان بانی ساخت این مسجد بوده است. بنابراین این یک روایت نادرستی است که ساخت مسجد و یا حمام را به شخصی بنام مهری منتسب کرده اند. در فاصله اندکی از مسجد مهرآباد یکی از مناطق بسیار باستانی ایران بنام قره کوللیک قرار دارد که قدمت آثار آن به هفت هزار سال قبل بر می گردد. در کنار مسجد مهرآباد بناب پلی وجود داشته که یکصد سال قبل تخریب شده است. بنابه گفته قدمای شهر، این پل از عجایب روزگار بوده است. اگر کسی از وجود این پل و آثار آن خبر دارد اطلاعاتی را برای ما ارسال دارد.
سراسر میهن اسلامی ما پر است از آثار گرانقدر تاریخ ایران باستان. موفق باشید
زمانی که از طرف بناب به تبریز در جاده حرکت می کنید در اندکی کمتر از جاده که دورانی زیر آبهای شور خوابیده بود، نوار سیاه رنگی دیده می شود که ادامه آن بموازات ساحل به شهر ارومیه می رسید. این جاده سنگلاخی است و در زمان ساسانیان احداث شده است. گفته می شود که این جاده به دستور مادر خسرو پرویز ساخته شده تا بازرگانان با امنیت بیشتر و بدور از راهزنان کالاهای خود را بین این دو شهر مبادله می کردند. حتما" برای تان سئوال بوجود می آید که چگونه این راه در داخل دریاچه آنهم در آبهای شور ایجاد شده است؟ جالبی مطلب هم در اینجاست. بیائید بار دیگر موقعیت جغرافیایی جاده را بررسی کنیم. زمانی که دریاچه ارومیه پر از آب و امواج خروشان بود، اگر کسی از ساحل نگاه می کرد در درون دریاچه و کمی نزدیک به ساحل فقط می توانست در زیر آبها یک نوار سیاه رنگ را مشاهده کند. پس هر دو طرف جاده پر از آب بود و روی جاده نیز 15 الی 30 سانتی متر آب قرار می گرفت. مسافرین و تجار کی در این جاده حرکت می کردند؟ شب ها که نور مهتاب همه جا را روشن می کرد، اطراف جاده که عمیق بودند دیده نمی شد و فقط عرض جاده تیره تر دیده می شد. تجار و کاروانیان با دنبال کردن سطح تیره و در عمق 15 الی 30 سانتی آب جاده را تشخیص می دادند و شب ها با آرامش به طرف مقصد حرکت می کردند. دزدان و سارقان نمی توانستند از آبهای عمیق بین ساحل و جاده عبور کرده و به مسافرین دستبرد بزنند. روزها هم اطراف جاده تیره دیده می شد و جاده در زیر آب روشن. بدین وسیله یک جاده ایمن در زمان ساسانیان برای جاده تجارت ایجاد شده بود. تنها مشکل تجار و بازرگانان این بود که وقتی خسته می شدند و می خواستند استراحت کنند، نمی توانستند بنشینند و الا همه لباس های شان شور و نمکی می شد. امروز دیگر آب دریاچه نیست و شما می توانید یک جاده سنگی را در فاصله اندکی از جاده تماشا کنید. امیدوارم که از این مطلب لذت برده باشید.
خود نام مراغه هم که بطلمیوس نام دریاچه ارومیه را در رابطه با آن مارگیانه ذکر کرده است، در اساس به معنی محل مرغزار و چمنزار است.
در تاریخ ماد تألیف دیاکونوف در شرح لشکرکشی سارگون دوم از راه آذربایجان به اورارتو از شهر مراغه و کوه سهند (یعنی دارای مرتع بدون سکنه) را به ترتیب تحت نام اوئیش دیش (آو اوش دیش= شهر دارای آب صاف و درخشان) و آوآوش (آوااوسی اورارتویی ها = دارای آب روش و درخشان) نام برده است. در رابطه با همین اسامی در کتاب پهلوی دینکرد نام رود صافی مراغه نیز به صورت آریخشان (آو رخشان= آب درخشنده) ذکر شده است. از اینجا به وضوح معلوم میشود نام کهن دیگر مراغه یعنی افرازه رود هم به معنی افروزه رود یعنی دارای رود درخشان بوده است. اما خود نام مراغه هم که بطلمیوس نام دریاچه اورومیه را در رابطه با آن مارگیانه ذکر کرده است، در اساس به معنی محل مرغزار و چمنزار است. از همین روست که در دوره اعراب نام دیگر ناحیه نواحی شرقی مراغه را گزنا (گثنه= محل گیاهان و علفزار) قید نموده اند. چنانکه در شرفنامه امیر شرفخان بدلیسی ثبت است در دوره شاه طهماسب صفوی نیز این ناحیه (کاراجیک حالیه) محل نگهداری اسبان ارتش ایران بود. این سنت تا عهد اوایل انقلاب اسلامی باقی بود. در گوشه شمالی کاراجیک (=محل جنگجویان) آتشکده آذرگشنسب (آتش اسب نر) قرار داشت که تا اوایل انقلاب باقی بود و زیارتگاه کایین گبه (معبد اسب شاهی) نامیده میشد. در اوستا، فرگرد اول وندیداد ناحیه مراغه ایرانویج (ایران اصلی یا در اساس علفزار حیوان نجیب) خوانده شده است.
در همین فرگرد اوستایی آفت آنجا مار بزرگ و زمستان دیو داده ذکر شده است. احتمال دارد منظور مارهای بزرگ مارهای فراوان رودخانه موردی چای مراغه یا همان رود پر مار و ماهی دائیتی اوستا منظور باشد که اخیراً در نزدیکی آنجا مار ۸۰ کیلویی را کشف نمودند. حتی ممکن است صورت کهن خود نام قدیمی مراغه یعنی مارگیانه مد نظر گرفته شده باشد که با وجه اشتقاق نادرست مار گیانه به معنی جایگاه مار خواهد بود. سید احمد کسروی با فرض صورت کهن مراغه به صورت ماراوا به همین هیئت انحرافی نام مراغه نزدیک شده است. در اوستا و کتب پهلوی رود دارجه (مغانجیق= جایگاه مغان) شاخه رود دائیتی (موردی چای) محل روستای زادگاهی زرتشت به شمار رفته است. باید منظور خود روستای مغانجیق مورد نظر بوده باشد. سپیتمه پدر سپیتاک زرتشت داماد داماد و ولیعهد آستیاگ (آژیدهاک، آخرین پادشاه ماد) بوده و در ولایات جنوب قفقاز (آذربایجان و اران و ارمنستان) حکمرانی می نموده است. در شاهنامه و اوستا وی تحت القاب جمشید (شاه صاحب جام)، هوم عابد (عابد شراب مقدس)، گودرزکشوادگان (سرود دینی دان شیواسخن) و لهراسب (گسترنده درد شراب) یاد شده است.
همانند آستیاگ وی در قیام کورش سوم (=فریدون یعنی منسوب دوست منش=هخامنشی) به قتل رسید. مراکز حکومت وی به عنوان مقر تابستانی دژ شوشی قره باغ (ورجمکرد) و به عنوان مقر زمستانی شهر مراغه بوده است. اوستا و کتب پهلوی اصرار دارند که زادگاه سپیتاک زرتشت پسر سپیتمه همین مراغه (رغه زرتشتی) بوده است نه دژ شوشی. القاب اوستایی سپیتاک زرتشت، زریر (زئیری و ئیری یعنی زرین مو، زریادر خبر خارس میتیلنی) و سپنداته (مخلوق مقدس) بوده است که این لقب اخیر بعداً به خطا به قاتل وی داریوش اول تعلق گرفته است. سپیتاک زرتشت در تواریخ یونانی بیشتر تحت لقب گائوماته بردیه (سرود دان تنومند)، پاتی زیت (حافظ سرودهای دینی) و تنائوکسار (تنومند) معرفی شده است. وی داماد و پسر خوانده کورش سوم بود و در عهد کورش سوم مکان فرمانروایی وی از آذربایجان به بلخ الحسنه (=نپال به زبان تبتی یعنی سرزمین مقدس) و شمال غربی هندوستان منتقل شده بود.
در سمت هندوستان وی تحت القاب شاهزاده گوتمه بودای بلخ و گوتمه مهاویرا شناخته میشده است. او که نائب السلطنه کمبوجیه در هنگام سفر جنگی او به مصر بود، در جریان کودتای داریوش اول به قتل رسید. او بعد از شایعه مرگ کمبوجیه در مصر بعد از مشورت با وه یزداته بردیه پسر کورش حکومت خود را با اصلاحات عمیق اجتماعی بر امپراطوری هخامنشی رسمی اعلام نموده بود.
در باب نامهای کهن بُناب یعنی بناجو (یعنی واقع در گوشه نهر) در خبر حمدالله مستوفی و اردهر (واقع در گوشه و کنار نهر) در خبر ابن حوقل گفتنی است که این اسامی به واسطه واقع بودن این شهر در محل مصب رودخانه صافی به دریاچه اورومیه به آن داده شده اند. بناب محل محصولات جالیزی معروف شهرستان مراغه به خصوص خیار است. در عهد ابن حوقل خربزه آن معروفتر بوده است. وی در کتاب خود صوره الارض می آورد: "در یکی از دیه های مراغه به نام اردهر خربزه معروف به اردهری است که مستطیل (مکعب مستطیل) شکل و بد منظر ولی بسیار شیرین و خوشمزه و شبیه خربزه خراسان است."
سال پیش در چنین روزی مصوبه هیات وزیران با امضای مرحوم “حسن حبیبی” معاون اول رئیس جمهور وقت برای شهرستان شدن بناب منتشر شد تا ۱۳۶۸/۹/۱۱ به یادماندنی ترین روز بنابی ها باشد روزی که همشهریان نتیجه هم دلی خود و مسئولانشان را به خوبی درک کردند…
بناب که از همان روزهای آغاز تقسیمات کشوری علی رغم تلاش های فراوان “دکتر علی فرهی” برای شهرستان شدن ناکام مانده بود بالاخره بعد از سال ها با هم دلی مسئولین وقت و همراهی مردم و علی الخصوص تلاش های شبانه روزی “پروفسور صدیقی بنابی” نماینده وقت بناب و ملکان در مجلس شورای اسلامی این آرزوی دیرینه اهالی منطقه به ثمر نشست.
تا این که خبر شهرستان شدن بناب را مطبوعات محلی نیز پوشش خبری دادند.
هفته نامه “اوحدی” در شماره ۲۱۷ خود به مورخه ۶۸/۹/۲۰ خبر شهرستان شدن بناب را تیتر اول خود انتخاب کرد و با درج مستندات و مکاتبات انجام گرفته موجی از شادی را بین اهالی به ارمغان آورد.
این نشریه علاوه بر اختصاص دادن تیتر اصلی خود به این مطلب ، توضیحاتی نیز در صفحه نخست نگاشته و ادامه مطلب را در صفحه ۴ همان شماره ، تحت عنوان “بقیه بناب شهرستان شد” درج کرد که تا مدتی این اصطلاح بر سر زبان اهالی شادمان منطقه افتاد!!
بعد از این موفقیت بنابی ها جشن های گسترده ای را در شهرستان برگزار کردند که در ادامه نمونه ای از تصاویر استقبال از “پروفسور صدیقی” و سخنرانی ایشان در مصلی اعظم بعد از این موفقیت قابل مشاهده است.
منبع تصاویر نشریه “اوحدی” ، آرشیو سایت بوده ولی منبع دو تصویر انتهایی وبلاگ “بناب آزاد” می باشد.
شهرستان بناب در دامنه کوه سهند و در جلگهای حاصل خیز واقع شدهاست. این شهرستان از سمت شمال به شهرستان عجب شیر، از سمت جنوب به شهرستان ملکان، از سمت شرق به دامنهکوه سهند و از سمت غرب به دریاچه ارومیه محدود شدهاست.
حوزه علمیه بناب با داشتن اساتیدی فاضلو علمایی ربانی نقش عمد ای در فرهنگ شهرستان و استان داشته و از حوزه های علمیه مشهور کشور بشمار می آید. از اساتید این حوزه می توان به آیت الله عبدالمجید باقری بنابی، حجت السلام مصطفی باقری بنابی، حجت السلام ناصر اصغری و حجت السلام عباسیان نام برد.
مشاهیر بناب
مرحوم حاج علی قاضیملقب به سیف العلما اول
مرحوم علی اصغر خان سیف العلما نواده مرحوم سیف العلما اول
مرحوم محمدعلی سیف ملقب به فخرالعلما فرزند مرحوم حاج علی اصغر سیف العلما و شهردار بناب
آیتالله حاج شیخ مجید باقری بنابی: ایشان یکی از علمای مشهور در آذربایجان و از مخلصان درگاه الهی و در حال حاضر مدیریت حوزه علمیه ولیعصر(عج) شهرستان بناب را برعهده دارند.برادران ایشان نیز از مشاهیر استان هستند . حجت السلام اصغری نیز از اساتید حوزه علمیه ولیعصر(عج) نیز از مشاهیر بنام بناب بشمار می آیند.
دانشگاههای بناب
مجتمع آموزش عالی بناب و دانشگاه آزاد اسلامی و 5 دانشگاه پیام نور بناب با داشتن حدود 19 هزار دانشجو این شهرستان را به عنوان یکی از شهرههای دانشگاههی شمالغرب کشور شناسانده است.
حمل و نقل بناب
بناب با دارا بودن موقعیت استراتژیک در راه مواصلاتی استانهای آذربایجان شرقی و غربی و کردستان قراردارد. این شهرستان همچنین دارای فرودگاه سهند و قطار است.
پروفسور صدیقی بنابی موفق به طراحی لیزری جهت تبدیل گاز متان به گاز سنگین شد + دانلود فیلم مصاحبه پروفسور با بخش خبری شبکه ۴
پروفسور رسول صدیقی بنابی استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف تهران به همراه تیمی از دانشجویان خود در مقطع دکترا توانستند برای اولین بار لیزری جهت تبدیل گاز متان به گاز سنگین طراحی کنند که بناب نیوز این موفقیت بزرگ را خدمت ایشان و همشهریان عزیز تبریک عرض می کند.
لازم به ذکر است پروفسور صدیقی روز دوشنبه مورخه۹۲/۹/۴ مصاحبه ای با بخش گفت و گوی خبری ساعت ۲۰ شبکه ۴ در خصوص موفقیت تیم شان داشتند که کاربران محترم می توانند این فیلم را از اینـــــــجا دانلود نمایند.
تالاب قره قشلاق در موقعیت جغرافیایی N371250 E455609 در استان آذربایجان شرقی واقع است. تالاب قره قشلاق بناب به دلیل زیبایی وتنوع گونه های جانوری وگیاهی به عروس تالاب های شمال غرب کشور شهرت یافته است. جاذبه های طبیعی بکرو دست نخورده وتنوع گونه های گیاهی، جانوری شامل آبزیان، پرندگان مهاجروگرازهای پا کوتاه ازجمله ویژگی های شناسنامه ای تالاب قره قشلاق هستند که جایگاه این زیست بوم را دربین میراث زیستی کشورتحکیم کرده اند. تالاب ومنطقه شکارممنوع قره قشلاق با ۴۸هزارهکتارمساحت دربین رودخانه های دایمی صوفی چای وزرینه رود ودرحاشیه جنوبی پارک ملی دریاچه ارومیه در جنوب استان آذربایجان شرقی حد فاصل شهرستانهای بناب و میانوآب و میانه واقع شده است. تالاب قره قشلاق هرسال درفصل سرما، مامن هزاران پرنده مهاجراست که ازدوردست ها بویژه سرمای کشنده سیبری با خاطره خوش میزبانی سال های متمادی به این منطقه مهاجرت می کنند. ازاین رورقص فلامینگوها ودرناها درشروع سال شمسی همواره نوید زندگی وبهاررا به مردم بومی منطقه وگردشگران داخلی وخارجی بازدیدکننده ازتالاب هدیه می کند.
این تالاب که یکى از تالابهاى شاخص شمال غرب کشور در زمینه حفظ گونههاى جانورى است از سال ۱۳۶۴ به عنوان منطقه شکار ممنوع اعلام شده است. وجود ۱۸۵ گونه پرنده بومى و مهاجر, پستانداران متعدد, گونههاى متنوع و نادر گیاهى و آبزى تالاب قرهقشلاق نشاندهنده غناى این زیستگاه به عنوان یکى از ذخیرهگاههاى اصلى و طبیعى است. تنوع زیستى قرهقشلاق آن را به یکى از زیستگاههاى مهم حیات طبیعى و وحشى تبدیل کرده که بعد از تالاب” فورى گلآرا” در درجه دوم اهمیت قرار داده است. میش مرغ, فلامینگو, درنا, اردک, غاز آنقوت و کبک از جمله پرندگانى هستند که در این تالاب به صورت مهاجر و دائم سکونت دارند و هم اکنون ۷۰ قطعه میش مرغ از پرندگان بسیار نادر و در حال انقراض است، در تالاب قرهقشلاق به حیات خود ادامه مىدهد. همچنین از گز,نی, نخل مرداب و گیاهان خانواده اسفناج به عنوان گونههاى شاخص گیاهى تالاب قره قشلاق میتوان نام برد.
این تصاویر متعلق به یکی از شاهکارهای هنری ایران بنام شاهنامه تهماسبی می باشد که نسخه دستنوشت عظیم و پرتصویری است که کتابت، نگارگری، و تذهیب آن بدست گروهی از بهترین نگارگران، مذهبان، صحافان و کتاب آرایان کتابخانه دربار صفوی از زمان شاه اسماعیل اول ( حدود سال ۹۲۷ هجری قمری) به نام ارمغان برای فرزند هشت ساله اش ” تهماسب میرزا” شروع شده و در دوره شهریاری شاه تهماسب تا سال ۹۳۷ هجری قمری ادامه بافته وسرانجام یافته است. این اثر دارای ۱۰۰۶ صفحه و ۲۵۸ مجلس تصویر است و بدست پانزده تن از نقاشان کتابخانه دربار به سرپرستی “سلطان محمد میرزا” “میر مصور” و “آقا میرک” نقاشی و اماده شده است. هم اینک ۱۱۸ برگ از اوراق مصور این اثر در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود و در حدود ۱۰ برگ نیز در موزه صفوی بناب به نمایش گذاشته شده اند.
در سال ۱۲۵۲ هجری قمری هنری رالین سون از افسران ارتش انگلیس ضمن بازدید از نقاط مختلف آذربایجان، از شهر بناب چنین یاد میکند:
“بناب حدود هزار و پانصد خانه دارد و در اطراف آن تا مسافت بیش از یک فرسنگ در همه سو باغات و تاکستانهای فراوان دیده میشود. اعتدال هوا که ناشی از همجواری با دریاچه ارومیه است، بناب را برای کاشت انگور از هر جایی مناسبتر ساخته است. وجود کوچه های تمیز و پاکیزه و جویهای روان آنرا پاکیزه ترین شهر ایران ساخته است. آین شهر هر ساله چهار هزار تومان به عنوان مالیات به دولت میپردازد و چهارصد تن سپاهی به ارتش آذربایجان میفرستد. “
بناب شهری است در آذربایجان شرقی. درست است بناب از نظر وسعت یکی مانده به آخر در استان است ولی تمدن بزرگی را در حود جای داده است زمانی که در میاندوآب چند خانوار زندگی می کردند جمعیت بناب به1000نفر هم می رسید.داشتن مردم خوب ودلیر ومسولان کارگشته باعث پیشرفت این شهرستان شد . این شهرستان هم دانشگاه دولتی دارد وهم فرودگاهی بنام سهند را در خود جای داده استوهم پیست اتومبیل رانی موتور سواری واسب دوانی دارد