از نظر لغوى بناب را بن آب ، قعرآب و ته آب در لغتنامه هاى جدید مى آورند ولى همانطور که مى دانیم حدود سال ۱۹۲۰ میلادى اسامى خیلى از شهرهاى آذربایجان همانند میاندوآب ، عجب شیر و… توسط رضا خان عوض شدند. طبق یافته هاى محققان ، بناب از ریشه ترکى بین – او- جیک به معنى هزار خانه کوچک بوده که بعدها بناجو نیز خوانده شده است و معنى بن آب بودن آن قدمت ۸۰ ساله دارد و نمى تواند وجه تسمیه اصیل این شهر تاریخى باشد.
“سمیرا منفرد” در صفحه «میراث» شماره دیروز روزنامه ایران این گونه می نویسد: وارد بناب که میشویم، نزدیک نماز ظهر است و تیغ تیز آفتاب در سینه آسمان فرو رفته. صدای مؤذن از جایی بلند شده است. از منارهای آجری که مسافر خسته را به آرامش فرامیخواند. دنبال صدا را میگیریم و از عابری نشانی خانه خدا را میپرسیم. صدایی و رد دستی مهربان، ما را به «مهرآباد» میرساند. به سوی مسجد شهر بناب… «مهرآباد» مسجدی صفوی است و در میدانی به همین نام قرار دارد. از آن سوی خیابان که به کالبدش مینگریم، ما را به یاد همه بناهای دوران ایلخانی و تیموری میاندازد. ساختمانی آجری رنگ که لابهلای تن خاکی آن، تکه کاشیهای آبی و فیروزهای زیر نور آفتاب میدرخشد و جلایی دوچندان به آن میبخشد. آنچه در نخستین نگاه جلب توجه میکند، وجود ۵ در ورودی است که بالاتر از سطح زمین قرار گرفته و بیشتر کاربرد پنجره دارد. مسجد روی سکویی حدود ۵/۱ متر بالاتر از سطح زمین ساخته شده است که شبیه معماری صفههای دوران هخامنشی است. بالای این درهای چوبی و قدیمی هم ۵ پنجره نورگیر با طاق قوسی شکل و جنسی از چوب گرهدار قرار گرفته که با درها همخوانی پیدا کرده است. صدای مؤذن را دوباره میشنویم. سرمان را که بالا میگیریم، مناره لاجوردی مسجد را میبینیم. منارهای استوانهای با ارتفاع ۱۴ متر و دارای ۳۳ پله که برای سالها مؤذنان مخلص و عاشقی چون مؤمن حسن، مؤمن هاشم و مؤمن خیرالله، از آن بالا میرفتند و روزی چند بار، نوبت عاشقی میکردند. دیده شد لبریز بینش روشنایی چرخ را تا به میل گنبدت افتاد چشم آسمان ورودی مسجد با پیرنشینان سنگی در دو طرف دری چوبی و کوتاه قرار دارد. به حرمت خانه خدا با سری خم کرده وارد هشتی کوچکی میشویم تا پای به حیاط مسجد بگذاریم. در همان نگاه نخست، حوض آبیرنگ میان آن با ماهیهای سرخ و باغچههای باطراوت، میل به نشستن و وضو ساختن را در ما برمیانگیزد. آب خنک را که به صورت میزنیم،به یاد میآوریم که اینجا «بناب» است، دارالمؤمنینی که ریشه در آب دارد و در پیوند با مهر، مسجدش چه خوش «مهرآباد» نام گرفته است. شبستانها دور تا دور حیاط قرار دارند. در یکی از آنها طلاب جوان مشغول فراگیری درس هستند و دوچرخههای قدیمی خود را به درختها و زیر سایه خنک آنها تکیه دادهاند. روبهروی آنها شبستان اصلی مسجد قرار دارد که با چند پله سنگی از زمین کنده شده و به بالا میرسد و چه بالارفتنی که گویی ما را از فرش به عرش میکشاند، وقتی پای به آن میگذاریم و نفسمان را پر میکنیم از عطر چوبی که به واسطه حضور ۴۰ستون چوبی خوشنقش و نگار، در شبستان پیچیده است. سقف مسجد که با این ستونهای چوبی نگه داشته شده خود از ۲۵۰تیرک چوبی و ۶ عدد شاه تیر ساخته شده است. در دو جانب شرقی و غربی شبستان نیز دو ایوان سراسری برای استفاده بانوان بنا شده که ۲۰ ستون به جمع ستونهای شبستان افزودهاند. همه این ستونها دارای سرستونهای مقرنسکاری شده با نقش و نگاری متفاوتند. گویی هنرمند نقاش، این تالار را بومی فرض کرده است تا با ذهنی آزاد و روحی رها، رنگهای گرم و شورانگیز لاجوردی، فیروزهای، نیلی، نارنجی و قهوهای را به هم بیامیزد و نقوش اسلیمی گل و گیاه را بر زنجیره پیچکهای چوب نقاشی کند. نقوشی سحرآمیز که لابهلای آنها آیات الهی و اسامی معصومین در قالب کلماتی با خط نستعلیق و ثلث نیز دیده میشود. وقتی نور آفتاب از پنجرههای مشبککاری چوبی و شیشههای رنگی سخاوتمندانه بر محراب کوچک و صمیمی شبستان سرریز میشود، دیگر بیننده مسحور حضور خدا در زیبایی این صحن میشود. «مهرآباد» شبیه یک اثر ناب هنری است که هویت دارد. اثری با خالقی خوشذوق که از روحی خالص برای انتقال هنر خود و فضاسازی معنوی بهره برده است تا اینگونه انسان عالم صغیر را در بازی استعارهای نور، رنگ و ماده، به عالم کبیر کشاند. سبک معماری مسجد، مکتب اصفهان است و تالار چهارگوش و ستوندار آن ما را یاد بنای چهلستون میاندازد. عجیب هم نیست،زیرا براساس لوح مرمری و ارزشمندی که در صحن واقع شده، تاریخ ساخت مسجد به سال ۹۵۱ هجری قمری میرسد، یعنی زمان حکومت شاه طهماسب اول و صفویه خوشذوق و هنردوست، البته نباید فراموش کرد که هزینه ساخت آن نیز از سوی «بیبیجان خانم» دختر منصوربیگ، پرداخت شده است که متاسفانه اطلاع زیادی از این بانوی مسلمان و مؤمنه در دست نیست. بعد از خواندن نماز و ساعتی راز و نیاز، دعوتتان میکنیم تا سری بزنید به دهها کبابی بناب که در گوشه و کنار شهر به چشم میخورد و طعمی خوش برایتان به یادگار خواهد گذاشت.
بناب شهری است در آذربایجان شرقی. درست است بناب از نظر وسعت یکی مانده به آخر در استان است ولی تمدن بزرگی را در حود جای داده است زمانی که در میاندوآب چند خانوار زندگی می کردند جمعیت بناب به1000نفر هم می رسید.داشتن مردم خوب ودلیر ومسولان کارگشته باعث پیشرفت این شهرستان شد . این شهرستان هم دانشگاه دولتی دارد وهم فرودگاهی بنام سهند را در خود جای داده استوهم پیست اتومبیل رانی موتور سواری واسب دوانی دارد