مشاهده یکی از بزرگترین پرندههای قادر به پرواز جهان در تالاب قره قشلاق
مدیر کل حفاظت محیط زیست آذربایجان شرقی از مشاهده میشمرغ در منطقه چپقلو حاشیه تالاب قره قشلاق شهرستان بناب توسط محیط بانان خبر داد.
بیوک رئیسی امروز در گفتوگو با خبرنگاران با اشاره به جمعیت محدود اینگونه در زیستگاههای استان و حساسیت فوقالعاده پرنده به تغییر کاربری اراضی اظهار کرد: زیستگاه میشمرغ دشتهای وسیع کشاورزی یا مراتع گرامینه و گراس میباشد که در صورت توسعه کشاورزی مکانیزه و دستکاری انسان در شرایط طبیعی منطقه،پرنده به دلیل عدم توانایی تطبیق با شرایط محیطی،زیستگاه خود را ترک میکند. این مقام مسئول حفاظت بهینه ،جلوگیری از تخریب ،برخورد با شکارچیان و وجود تعارضات در زیستگاههای آبگیر پرنده را عامل اصلی ثبات و بازگشت میش مرغ به منطقه قره قشلاق عنوان کرد و تشریح کرد: با توجه به انقراض نسل میشمرغ در اروپا و قرارگرفتن آن در لیست قرمز IUCN به عنوان گونه در حال انقراض،حفظ و تثبیت شرایط زیستگاهی با ادامه محدودیتهای زیست محیطی از قبیل تغییر کاربری اراضی،شکار و صید و فعالیتهای انسانی در منطقه ضروری مینماید.
لازم به ذکراست میش مرغ در زیستگاههای بوکان (آذربایجان غربی)زرینه اوباتو(کردستان) و قره قشلاق بناب قرار داشته و جز گونههای نادر و در حال انقراض ،مورد حفاظت ویژه قرار دارد.
تصویر ماهوارهای از دریاچه ارومیه که در سال ۲۰۰۳ گرفته شدهاست. دو نیم شدن دریاچه به خاطر پل میان گذر دریاچه در مرکز آن مشخص است.
دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر دایمی آسیای غربی است که در شمال غرب فلات ایران قرار گرفتهاست. پارک ملی دریاچه ارومیه پس از مرداب انزلی، از جالبترین و نغزترین زیستگاههای طبیعی جانوران در ایران بهشمار میرود.
آب دریاچهٔ ارومیه بسیار شور و میزان نمک محلول در آن دو برابر اقیانوسها است. به این دلیل، هیچ ماهی و نرمتنی به جز گونههایی از سختپوستان (آرتمیا)، دیاتومها و فیتوپلانکتونها در آن زندگی نمیکنند[۴] و آب آن هیچوقت یخ نمیزند. شنا کنندگان نیز میتوانند بر روی آب آن شناور بمانند.[۵]
دریاچهٔ ارومیه دارای ۱۰۲ جزیره است که همهٔ آنها از سوی سازمان یونسکو به عنوان اندوختهٔ طبیعی جهان به ثبت رسیدهاند.
نام مذکور ایرانی به نظر نمیرسد. مؤلفان دربارة نام این دریاچه به گونههای مختلف داوری کردهاند:
پورداود نام اورمیه را ترکیبی از دو واژة آرامی «اور» به معنای شهر و «میاه» به معنای آب نوشتهاست. در هزوارش پهلوی، نوشتة آرامی «میاه» آب خوانده میشود، ولی در شهر نامیدن «اور» جای تردید است. «اور» در زبان عبری به معنای نور آمدهاست...
مینورسکی با تکیه به متنی سریانی که در آن اسم مکانی به نام ارمیت در کنار دریاچه مزبور آمدهاست، نام اورمیه را «ارمیه» (ارمیا) و بهظاهر سریانی خواندهاست.
ایننام در متون اسلامی به صورت اُرمیه و اُرمی آمدهاست. مردم محلی دریاچة مزبور را اورمی مینامند.
برخی مؤلفان ترک این دریاچه را ارومیه یا رومیه نوشته، و چنین پنداشتهاند که منسوب به روم شرقی است.
این نظر در همة موارد قاطع نیست، زیرا در نوشتههای برخی مؤلفان معاصر ترک نیز نام دریاچه به صورت اورمیه آمدهاست (در متون کهن ایرانی نام این دریاچه به صورت چیچست با یاء مجهول آمدهاست) واژه اوستایی چیچست به معنای درخشنده و شفاف است گمان میرود شوری و ذرات نمک فراوان موجب درخشندگی آن شده باشد. مؤلفان عهد اسلامی اغلب از شوری آب این دریاچه یاد کردهاند.[۶]
در شاهنامه فردوسی و در نسخهای از نزهة القلوب نام چیچست به صورت خنجست آمدهاست (بارتولد، که آن را تصحیف همین اسم دانستهاند). از دیگر نامهای کهن این دریاچه، کبودان است.
استرابن که در حدود سده ۱م میزیسته، این دریاچه را کپوتا نوشتهاست. پورداود معتقد است نام دو هزار ساله کپوتا باید از واژه کپوت (کبود) در زبان پارسی باستان باشد. در منابع اسلامی نیز این نام به صورت دریای کبوذان و کبودان آمدهاست.[۷]
دریاچه اورمیه را درنوشتهها به نام جزیرههای درون آن نیز خواندهاند. یکی از این جزیرهها کبودان است. شاید نام جزیره از نام دریاچه و یا به عکس گرفته شده باشد.
پورداود نام جزیره را برگرفته از نام دریاچه دانستهاست.
بطلمیوس نام دریاچه را مارگیانه (مانتیانه، به احتمال مراغه) نوشتهاست.
هرودت از قومی با نام ماتینوی یاد کرده که به نام مانتیانه نزدیک است مینورسکی نام مانتیانه را با نام مانّاها که در حوالی این دریاچه میزیستهاند، نزدیک دانستهاست ابوالفدا دریاچه مزبور را «بحیرة تلا» ضبط کرده، دژی را نیز بر کوهی در این دریاچه به همان نام نامیده، و مدعی شدهاست که هلاکو اموال خود را در آن دژ نهاده بود.
طبری از دژ نام برده، و نوشتهاست که محمد بن بعیث در ۲۲۰ق به دژی در میان این دریاچه که شاهی نامیده میشد، رفت.
پورداود مینویسد که این دریاچه را گاه به نام یکی از جزیرههای بزرگ کوهستانی آن که «شاهی» نام دارد، دریاچة شاهی خوانند.
حمدالله مستوفی آن را به نامهای بحیرة چیچست، دریای شورِ طسوج (طروج) نامیدهاست.
این دریاچه را اصطخری «بحیرة الشراة» نیز نامیده که به معنای دریاچة خوارج است. این نام به احتمال از آنجا ناشی شده که به نوشتة یاقوت در کوه جزیرة وسط دریاچه، دژی استوار وجود داشته که ساکنانش بر والیان آذربایجان عاصی بودهاند. محتمل است این همان جزیرة شاهی یا شاهو باشد که طبری (همانجا) از آن یاد کرده، و رشیدالدین آن را «شاهوتله» نوشتهاست[۸]
نام کهن این دریاچه چیچَست بودهاست. این واژه، واژهای است از زبان اوستایی و پارسی باستان و تلفظ آن چَئِچَستَ بودهاست.
دریاچهٔ چیچست در اسطورههای ایرانی نقشی بنیادین دارد. عرصهٔ بسیاری از رویدادهای مهم زندگی کیخسرو، کرانهٔ این دریاچه بودهاست.
دژ بهمن که کیخسرو در نبردی غولآسا و سهمگین آن را میگشاید و از چنگ دیوان به در میآورد، در نزدیکی همین دریاچه بوده و بسیاری از اسطورههای دیگر.
در دوران پهلوی به مناسبت پادشاهی رضاشاه پهلوی، به این دریاچه نام رضائیه داده شد.
دریاچهٔ ارومیه یکی از زیستگاههای طبیعی مهم در منطقهٔ آذربایجان که در عین حال برای ورزشهای آبی همانند شنا، قایقرانی و اسکی روی آب نیز بسیار مناسب میباشد، در آستانهٔ خشک شدن است. این دریاچه که با سواحل زیبا و آبشور خود گردشگران بسیاری را در فصول مختلف و علیالخصوص در تابستان بهسوی خود جلب مینماید، از نظر داشتن موادّ معدنی گوناگون، دارای یکی از کمیابترین منابع طبیعی بوده و امروزه با تهدیدی بسیار جدی روبروست.
سیر عقب نشینی ساحل دریاچه بین سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۹۰ (براساس تصاویر ماهوارهای ناسا)
این دریاچه در خطر خشک شدن کامل قراردارد و طی ۱۳ سال گذشته ۶ متر کاهش سطح داشتهاست. اختصاص ۹۰٪ منابع آبی منطقه به بخش کشاورزی، تبخیر زیاد در پی گرم شدن هوا و برداشت غیرمجاز از آبهای زیرزمینی در پی حفر چاه از دلایل خشک شدن این دریاچه میباشند. کارشناسان ابراز داشتهاند در صورت خشک شدن این دریاچه هوای معتدل منطقه تبدیل به هوای گرمسیری با بادهای نمکی خواهد شد و زیست محیط منطقه را تغییر خواهد داد.[۱۰][۱۱] در اعتراض به خشک شدن دریاچه در فروردین سال ۱۳۹۰ اعتراضی صورت گرفت.[۱۲]
یکی از طرحهایی که برای نجات دریاچه ارومیه مطرح شده انتقال آب از نقاط دیگر به ویژه رود ارس است. به گفتهٔ نماینده ارومیه در مجلس نادر قاضیپور، تنها راه نجات دریاچه ارومیه آبهای رود ارس و شهرستان پیرانشهر است. اما این ایده با مخالفتهایی روبروست. روزنامه اقتصاد پویا در سرمقالهای مقصر خشکیدن دریاچه ارومیه را مردم و نمایندگانی میداند که برای تأمین نیازهای کشاورزی و خانگی آذربایجان بارها خواستار انتقال آب رودخانههایی که به دریاچه ارومیه میریزند به نقاط دیگر شدهاند و از حکومت درخواست داشتند تا آب این رودخانهها برای تأمین نیاز باغهای مراغه و دیگر شهرهای استان استفاده شود و یا با فشار بسیار بر مسئولین طرح میانگذر دریاچه ارومیه را اجرایی کردند. بر اساس این نظریه برای نجات دریاچه ارومیه به جای خشکاندن ارس و از بین بردن زمینهای بارور نقاط دیگر باید از مصرف آب کاسته و به وزارت نیرو اجازه داده شود تا آب رودخانههایی را که به طور طبیعی به این دریاچه میریختهاند دوباره به سوی آن رها کند.[۱۳]
در مرداد ماه سال ۱۳۹۰ مجلس شورای اسلامی با دو فوریّت طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه موافقت نکرد[۱۴] و این امر به احتمال زیاد به بحرانیتر شدن اوضاع دریاچه دامن خواهد زد، علاوه بر این پیش بینی میشود در صورت خشک شدن احتمالی دریاچه شاهد بارش باران نمک در بسیاری از استانهای همجوار باشیم و در ادامه این امر منجر به آواره شدن ۱۳ میلیون نفر خواهد شد[۱۵]
تا تیر ماه ۱۳۹۲ بیش از ۷۵ درصد از آب دریاچه ارومیه خشک شده بوده است.[۱۶]
در بناب تنها مکتب خانه میرزا عباسقلی حبیبیان توانست به کار خود ادامه دهد. وی در اصل از اهالی سولدوز (نقده) بود و در غائله اسماعیل آقا سیمیتقو دارائی خود را از دست داده وبا دست خالی به بناب آمده بود و در این شهر به سر می برد. او توانست با ارائه عریضه ای به رضاشاه به نام فرد غارت شده ومظلوم، تا مدتی مکتب خانه خود را دایر نگهدارد.
تاریخچه آموزش وپرورش بناب:
الف_ مکاتب: قبل از نهضت مشروطه در ایران و اصطلاحات وتغییرات بنیادی در ارکان فرهنگ ومعارف، مکتب خانه ها عهده دار تدریس و تعلیم افراد بودند.مکاتب اغلب در اماکن موقوفه، خانه اشخاص ویا مساجد تشکیل می شد. در بناب علاوه بر منازل افراد،مساجد قدیمی اسماعیل بیگ و زرگران نیز برای فعالیت مکتب ها اختصاص داشت که اغلب توسط افرادی باسواد که (میرزا) نامیده می شد، اداره می گردید، از مکتب داران باسابقه بناب که دربین مردم شناخته شده بودند، می توان از آقایان: حاج احمد علی اعلایی،یوسفعلی مفتون، حاج میرزا ابولفضل ... و میرزا عباسقلی حبیبیان نام برد. درسال 1305 شمسی با انتصاب آقای دکتر محسنی به ریاست فرهنگ آذربایجان، به تدریج از فعالیت این نوع مکتب خانه ها کاسته شد و اغلب آنها تعطیل گردیدند. دربناب نیز تنها مکتب خانه میرزا عباسقلی حبیبیان توانست به کار خود ادامه دهد. وی در اصل از اهالی سولدوز (نقده) بود و درغائله اسماعیل آقاسیمیتقو دارائی خود را از دست داده وبا دست خالی به بناب آمده بود و در این شهر به سر می برد.او توانست با ارائه عریضه ای به رضاشاه به نام فرد غارت شده ومظلوم، تامدتی
مکتب خانه خود را دایر نگهدارد.بعدها با انتخاب آقای میرزا صادق خان عدالت به نمایندگی فرهنگ منطقه بناب، بقایای آن نیز برچیده شد.
اینجا چند بیت در وصف ( مکتب) بشنوید:
باغ و بهشت ما همه گلزار مکتب است برقلب ما سرور ز دیدار مکتب است بر نازو نعمت هر دوجهان سر نیاورد از دل و جان هرکه خریدار مکتب است هر روز جوی علم به بستان قلب ما جاری ز چشمه سار گهر بار مکتب است یا رب به لطف و مرحمت خود نظر نما بر حال آنکسی که پرستار مکتب است
ب _نهضت فرهنگی: بعد از پیروزی نهضت مشروطه، مردم روشنفکر و دانش دوست بناب نیز همزمان باسایر نقاط کشور، مبادرت به تأسیس وایجاد مدارس به سبک نوین نمودند که بتدریج در شهربناب و توابع دایر گردید. و به نوشته حسین امید در تاریخ فرهنگ آذربایجان، بناب از جمله هفده شهری در آذربایجان محسوب می شد که مدرسه دولتی داشت. اینجا به معرفی مدارسی که از سال 1294 تا1330 شمسی در منطقه بناب دایر بودند، می پردازیم.
تعداد دانش آموزان کلاس تعدادمعلمین
تهیه
اول
دوم
سوم
چهارم
پنجم
ششم
جمع
جمع
45
26
55
26
13
5
4
174
7
-
-
-
-
-
-
-
-
-
جدول شماره (1) احصائیه مدرسه فخریه بناب در آخر سال 1309
تعداد دانش آموزان تعداد آموزگاران
سال
دختر
پسر
جمع
زن
مرد
جمع
1317
41
230
271
8
8
16
1318
33
262
295
8
8
16
جدول شماره (2) احصائیه دانش آموزن و آموزگاران مدارس بناب در سالهای 318-1317
دبیرستان پهلوی : اساس این مدرسه همان مدرسه ملی ( فخریه) است که درسال 1294 شمسی به همت مرحوم علی اصغر سیف العلما بنابی در محله گزاوشت درعمارت (غفارخان) تأسیس گردید وهزینه اداره آن را نیز مکفل شد. این مدرسه در سال 1304 شمسی دولتی گردید و پهلوی نامیده شد. اولین مدیر این مدرسه (علی علیزاده) نام داشت که از شهروندان تبریز بود. معلمین آنرا آقایان: سید ابراهیم روحانی، سید اسماعیل نژند، میرزا یوسف فیاضی، آقا شیخ علی هادوی، غلامرضا آزادی، احمد آزادیخواه و علی آقا اشرفی تشکیل می دادند. نظافت مدرسه رانیز سیدحسن تبریزی انجام میداد. همه کادر مذکور را آقای سیف العلما از تبریز آورده بود. تاقبل از دولتی شدن مدرسه فخریه هیئت رئیسه امتحانات آن به عهده آقا سیف العلما بود که ضمنا چندتن از روحانیون وشخصیت های محلی همچون عباسقلی فرزانه ومحمد موءیدبر حسن جریان امتحانات نظارت داشتند.از سال 1328 کلاسهای اول، دوم وسوم متوسطه به آن اضافه گردید وبه دبیرستان پهلوی تغیر نام داد.در سال 1329 بامساعی و تلاش آقا مرتضی محسنی ومساعدت شهردار وقت ساختمان جدیدی برای دبیرستان مزبور احداث شد که در آغاز سال تحصیلی 1330 بدان محل انتقال یافت در این سال مجموعا 227 نفر در آن مشغول تحصیل بودند.این مدرسه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، (امام خمینی) نامیده شد.
دبستان مولوی : دبستان پسرانه (مولوی) درسال 1312 شمسی درشهر بناب شروع به کار کرد.
دبستان مهرگان : این دبستان درمهرماه 1314 در قریه یاریجان تأسیس گردید. تاسال 1320 دایربود، چون در خلال سالهای 1320 تا1325 آن صفحات دستخوش هرج و مرج وناامنی گردید، لذا شاگردان آن پراکنده شدند و دبستان منحل گردید وبعدها آنرا به روستای روشت واقع در 8 کیلومتری بناب انتقال دادند.یکی از خیرین منطقه یعنی مرحوم فتحی (مشکوة الملک) یک باب عمارت برای دبستان مزبور احداث و به فرهنگ بناب اهدا نمود.
دبستان ساسان : این دبستان درسال 1319 به اسم نوبنیاد تأسیس گردید ودر سال 1320 به (ساسان) نغییرنام داد.دوسال بعد یعنی درشهریور ماه سال 1323 به ساختمان دولتی که از طرف شهرداری و اداره فرهنگ بناب تعمیر و آماده شده بود، انتقال یافت.
دبستان بیهقی : دبستان بیهقی بنام مورخ معروف (ابوالفضل بیهقی) درسال 1313 در روستای خانه بره (خانه برق)جدید احداث وشروع به کار نمود.
دبستان منوچهری : این مدرسه درتاریخ 18 فروردین سال 1319 در قریه خوشه مهر دایر گردید.و سال 1324 یک باب ساختمان بسیار زیبا برای آن ساخته شد.
دبستان گوهر :این نخستین دبستان دخترانه بناب است که درسوم بهمن سال 1326 شمسی توسط آقای احمد طاهری نماینده وقت فرهنگ آن زمان دربناب تأسیس وگوهر نامگذاری شد.
دبستان عارف : دبستان عارف در تاریخ 1327 به صورت مدرسه چهار کلاسه دایر و به نام شاعر ملی (عارف قزوینی) عارف خوانده شد.در سال (1330) دارای شش کلاس کامل ابتدائی با332 نفر دانش آموز بوده ومدیریت آنرا آقای محمدباقر ترابی به عهده داشت.
دبستان دانش : این دبستان درسال 1329 در قریه قره چپق تأسیس گردید.
دبستان فرشاد : دبستان فرشاد در سال 1326 درشهر بناب تأسیس وبا چهار کلاس کار خود را آغاز کرد.
دبستان وحدت : این دبستان در سال 1329 در بناب احداث شد و از اواخر مهرماه همان سال از دانش آموزان ثبت نام به عمل می آورد.
کسانیکه در توسعه و اعتلای فرهنگ بناب منشأ خدمت بوده اند : مرحوم علی اصغر سیف العلما نخستین شخصی است که برای پیشرفت وشکوفائی فرهنگ این سامان گام برداشته است وی را باید پدر فرهنگ بناب دانست. ازکسان دیگری که در پی ریزی فرهنگ بناب نقش داشته و در تعلیم و تربیت فرزندان این سامان اهتمام ورزیده اند می توان از آقایان: احمد طاهری، غلامرضا خوش خرام، اسداله آل رضایی، عباسقلی فتوت: ابراهیم خلیل مرتضوی، علی اکبر پندجو، حاج عبداله سیف، حاج اسماعیل گوگانی، حسن طاهری، اکبر مهرخانی، اله قلی یاری، بزازی بنابی، مرتضوی، طاهری نیا، حریری، خیرالهی، مرحوم تربی و ... (بقیه عزیزان) نام برد.
وجود تپه های باستانی متعدد هزاره اول در گستره شهرستان بناب این امکان را فراهم می آورد که بامقایسه نام تاریخی آنها با اسامی تاریخی پیش از اسلام زمینه را برای شناسایی این محوطه ها فراهم کنیم و علت نامگذاری این محوطه ها رادرک کنیم.تحقیق در این نامهای تاریخی بدلیل کمبود منابع کار بسیار دشواری است اما استفاده از این منابع تاریخی کم نیز می تواند قسمتی از تاریخ اتفاق افتاده در حیطه این عرصه در شهرستان بناب را مشخص کندو بتواند زمینه را برای بررسیهای بعدی فراهم کند.
«ماننا بزرگترین دولتی است که قبل از تشکیل پادشاهی ماد، در شمالغرب ایران شکل می گیرد و نقش ویژه ای در تحولات تاریخ و فرهنگی منطقه بازی می کند. این دولت توانست علی رغم تجاوزات مکرر و غارتگری های آشور و اورارتو، مدت چند قرن به حیات مستقل سیاسی خود ادامه دهد و زمینه را برای شکل گیری پادشاهی ماد آماده سازد.نام ماننا برای اولین بار در کتیبه های آشوری مربوط به سال 843ق.م ظاهر می شود.»* اوئیش دیش نیز یکی از ایالات ماننایی و از مهمترین نقاط دولت ماننا است که اتفاقات مهمی در محدوده این ایالت بوقوع پیوسته که با مقایسه نام اوئیش دیش با اسامی محلها و مکانهای تاریخی موجود دربناب بعضی از محوطه های را برای شناسایی دقیق این مکان پیشنهاد می کنیم. این مکان به احتمال زیاد یکی از مکانهای اولیه شکل گیری شهر بناب می باشد.
عدادی از اسامی مکانها و محلهای موجود بناب برای مقایسه بانام اوئیش دیش:
1- روستای دُوش 2- روستای ایزاُوئیش 3- روستای بالا اُوئیش 4- روستای بویوک اُوئیش 5- محله تاریخی گز اُوئیش
نظر پرفسور زهتابی در مورد ریشه نام اوئیش دیش از کتاب( ایران تورکلرینین اسکی تاریخی، ج1، بخش آذربایجانین اسکی دیلی، ص484، سطر 9تاص 485 سطر 11) :
«آذربایجانین بوکیمی یئر آدلاریندان بیری میلاددان 716ایل اول ایشلنمیش ً اوایش دیش ً و سهند داغینین اصیل آدی ً او آ اوش ً کلمه لری دیر. بو ایکی کلمه ایله علاقه دار ماد تاریخینده اوخویوروق: ً ایرانزو م.ق. 716- نجی ایلدن قاباق اؤلدو. هامان ایل اونون اوغلو ً آزا ً شاه اولموشدو. ً دیوک ً کیمی ً ماننا ً طرفیندن منصوب اولموش ًزیکئرتو ً حکمرانی ًمئتانیً؛ ً تئلوسینا- Telusina ً حکمرانی ً آندیا-Andia ً و ً او ایش دیش– Uişdiş ً امیری ً باقداتو- Bagadtu ً، ً آزا ًنین علیهینه قیام ائتدیلر. گؤروندوگو کیمی ًآزا ً نین تهمتی ًسارقونً لا اتحاد مقاوله سی باغلاماسی ایدی. ًآزا ً توتوب اؤلدورولدو و جنازه سینی ً او آ اوش ً (ایندیکی سهند) داغینا آتدیلار ً. 1 متندن گؤروندوگی کیمی، اولاً سهند داغینین او زامانکی اصیل آدی ًاو آ اوش ً و اونون قوینوندا یئرلشمیش ًاو ایش دیش ً آدلانمیش منطقه، یئر اولموشدور.
بوایکی کلمه نین هر ایکیسی اوچ حیصه دن عبارتدیر:
او × ایش × دیش. 2) او × آ × اوش .
هر ایکی کلمه نین ایلک قسمتی ًو0 و یا وُ {o یاu} سؤزوندن عبارتدیر کی، چوخلو مشهور عالیملر، او جومله دن دوقتور پرویز ناتل خانلری و سومئر شوناسلار اولجاس سلیمان و عثمان ندیم تونا و سایره نین
گؤستردیگینه اساساً و قاباقلار گؤستردیگیمیز کیمی، سومئر دیلینده ًاون ً سایی دئمک ایدی. بوگون بو کلمه تورک دیللرینده ًاون ً شکیلینده ایشله نیر.
بیرینجی کلمه نین ایکینجی و ایکینجی نین اوچونجو قسمتی ً ایش- ائش-اوش ً بوتون منبعلرین قید ائتدیگی و قاباقلار گؤستردیگیمیز کیمی، سومئر دیلینده ًاوچ ً و دانیشیق خلق دیلینده ًاوش ً شکلینده دیر.
بیرینجی کلمه نین اوچونجو سؤزو ًدیش ً، حرمتلی عالیم رئیس نیانین دا گؤستردیگی کیمی ًدندانه ً معناسیندادیرکی، چاغداش ادبی و شفاهی آذری دیلینده عینی همین دیش شکلینده، اؤزوده گئنیش معنادا ایشلنمکده دیر.بئله لیکه بیرینجی کلمه ًاون اوچ دیش ً (سیزده دندانه) معناسیندا سهند داغینین قوینوندا اولموش بیر یئرین آدی ایمیش کی، آقای رئیس نیانین یازدیغینا اساساً حمدالله قزوینی اؤزونون یادداشتلاریندا اونو ًپنج انگشت ً یازیر و یئرلی تورکلرین دیلینده ًبئش بارماق ًدئیرلر، بو ایسه، شبهه سیز، او یئر ده اولان بیر سیرا داغ ذیروه لرایله علاقه دار یارانان بیر آد اولموشدور. همین بیرینجی سؤزده ًاو ایش ً (اون اوچ) مقدار ساییندا، یوخاریدا اشاره ائتدیگیمیز کیمی، اونلوقلا تک لیک لرین سیرالانماسی هم سومئر دیلی، همده چاغداش تورک دیللری، او جمله دن آذری دیلی کیمیدیر.
ایکینجی کلمه نین ایکینجی حیصه سیً آ ً بؤلومو بیزه معلوم اولمادیغیندان، بوکلمه نین نه دئمک اولدوغو باره ده بیر سؤز دئیه بیلمه دیک، احتمال وئرمک اولار کی، ایکینجی کلمه ده، بیرینجی ده اولدوغو کیمی، داغین ذیروه لرینین سایی ایله علاقه دار یارانمیشدیر.»
در کتاب تاریخ ماد، ا.م.دیاکنوف، درمورد نام اوئیش دیش آمده است:
فصل دوم،ص167، سطر17-19
دولت ماننا به ایالات (به زبان آشوری ناژه) زیر تقسیم می شود:
«سوریکاش» ناحیه سقّز کنونی(؟)، «مسّی»- بخش علیای رود جغتو، «اوئیشدیش»- کرانه شرقی دریاچه اورمیه، «آرسیانشی»، «ارشته یانا» و غیره.
فصل دوم، ص194، سطر 10-15
ولی در مرزهای آن پادشاهی متصرفات فرمانفرمایان نیمه مستقلی قرار داشتند که برای موجودیت ماننا خطرناک بودند. اینها عبارت بودند از پادشاهی«اوئیش دیش» و زیکرتو و«آندیا» وسرزمین دیوک.
فصل دوم،ص196، سطر4-6
متاتی فرمانفرمای زیکرتو وتلوسینا فرمانفرمای «آندیا» و «بگداتو» فرمانفرمای اوئیشدیش که مانند دیوک حکام منصوب از طرف ماننا بودند، علیه«آزا» خروج کردند.
فصل دوم،ص199،سطر 2-3
در آن زمان «آندیا» به یاری باگداتّو فرمانفرمای «اوئیش دیش» و متّاتی فرمانفرمای «زیکرتو» علیه «آزا» مبارزه می کرد.
فصل دوم،ص201، سطر 1-5
سال بعد از اطفای شورش ایالت خارخار-714 ق.م – سارگون دوم علیه اورارتو لشکر کشید.- این لشکرکشی به منظور تنبیه «زیکرتو» و «آندیا» (که برخلاف « اوئیش دیش» که در 716 ق. م قلع و قمع شده بود – هنوز سربه اطاعت ننهاده بودند) طرح شده بود.
فصل دوم،ص202، سطر 13- 20
دراین میان سارگون محافظانی را که متاتی در گردنه «او آش دیرمکو» گذاشته بود از میان برداشت و 13دژ ذیکرتو-ئی را غارت و ویران کرد و سپس به ناگهان جهت حرکت خویش را تغییر داده متوجه مغرب و ایالت «اوئیشدیش» که از طرف اورارتو اشغال شده بود، گشت(شاید درسال 715 ق.م ) این تغییر جهت، ظاهراً، هم از آغاز لشکرکشی جزو نقشه سارگون بود ووی در « اوئیشدیش» گزارشی از عامل و جاسوس خود دریافت کرد که مؤید این نقشه بود. عامل خبرداد که لشگریان «روسا» نزدیک می شوند. ظاهراً این جاسوس آلابری« بلاپالادین» یکی از شاهکان بود.»
در کتاب تمدن اورارتو،بخش اول: پادشاهی وان اورارتو(اثر:بوریس پیوتروفسکی-ترجمه: دکترحمید خطیب شهیدی) و بخش دوم: باستانشناسی اورارتو پس از سال 1960 (اثر: دکتر حمید خطیب شهیدی)نیز در رابطه با اوئیش دیش آمده است (بخش اول،فصل هفتم،ص، 160-161):
«در میان نامه های بایگانی کویونجیک نامه ای وجود دارد(شماره515) که در آن گزارشی راجع به شاه اورارتو که در لوحه لوور نیز به وی اشاره شده،نگاشته شده است: ...
این نامه به زبان آشوری نوشته شده ولی پر از غلط و اشتباهات دستوری و املایی است. این نظریه که بل-ایدینا نویسنده نامه همان بل-آپال-ایدینا شاه کشور آلابریا است که نام وی در لوح موزه لوور نیز ذکر شده، بسیار جالب است. سارگون با آگاهی از تجمع نیروهای اورارتوئی در پشت سرش، راه خود را قاطعانه عوض کرد وبه سرعت به سوی کشور اویشدیش(Uişdiş) و مقابله باروسا شتافت. وی شخصاً برای نبرد با دشمن، بر ارابه جنگی نشست. سواران و نفرات دوست صمیمی سارگون، سیناهوسور(Sinahusur) که برای او کاخی در جوار کاخ خود در دور-شاروکین ساخته بود، همراهیش می کردند.
ص160،سطر25-29( پس از شکست لشگریان اوراتو از آشور در کشور اویشدیش، سارگون در طول ساحل شرقی دریاچه اورمیه به داخل کشور اورارتو نفوذ کرد:«اویشدیش منطقه ای از کشور مانا که اورسا آن را از آن خود کرده بود با آبادیهای بسیار که چون ستارگان بیشمار بودند، من فتح کردم، دیوار دفاعی و تختگاههای آن را ویران کردم و همچون ظرف آشپزخانه به خاک افکندم. انبارهای بی شمار گندم هایشان را گشودم و جوهای آنها را خوراک ارتش خود کردم».
باغلبه بر مقاومت استحکامات مرزی اوشکایا(Uşkaya) که دیوارهای آن بر پایه ای بلند قرار گرفته و هشت دست(چهارمتر) ارتفاع داشت، سارگون به سوی شمال رفته و به محدوده کشور سوبی(Subi)، جایی که اسبان سوار نظام اورارتو پرورش می یافتند، نفوذ کرد.بر مبنای متن لوحه موزه لوور می توان نتیجه گرفت که سواحل شرقی دریاچه اورمیه از نظر کشاورزی بسیار غنی بوده است، زیرا در توصیف تسخیر قلعه ها و آبادیهای متعدد این منطقه از غنیمت گرفتن انبارهای بزرگ جو به طرز مشخصی یاد شده است.
بخش اول، فصل نهم، ص198، سطر28-29
وضعیت کشاورزی در کشور اورارتودر متن لوحه موزه لوور به روشنی توصیف شده است. بر مبنای این متن در کشور اویشدیش درسواحل شرقی دریاچه اورمیه، انبارهای بزرگ جو به دست آشوریها افتاد.»
مجله باستانشناسی و تاریخ،سال پانزدهم،شماره اول و دوم، پاییز و زمستان 79وبهار و تابستان 80: شماره پیاپی 29 و30، تاریخ انتشار: اسفند 80، مقاله اول(هشتمین لشکرکشی سارگن در بوته تحقیق،فرشید مصدقی امینی ،ص3)
مسیر حرکت ارتش سارگون 2 به طرف شمال یکی از بحث انگیز ترین مباحث تاریخی است. بطورکلی فرضیه های مربوط به مسیر هشتمین لشکرکشی سارگون2 به سه دسته تقسیم می شود:
فرضیه هایی مبنی بر اینکه سارگون شرق و شمال دریاچه اورمیه را طی کرد و باگذر از شمال دریاچه وان از غرب آن به سوی آشور بازگشت.
فرضیه هایی که فقط مسیری به دور دریاچه اورمیه را در نظر دارد.
فرضیه هایی براین اساس که سارگون به سواحل جنوبی و غربی دریاچه اورمیه رفت و بدون اینکه دریاچه ای را دور بزند به آشور بازگشت.
هر یک از این فرضیه ها در پرتو بررسیها و استدلالهای گوناگون که سابقه طرح آنها به اوایل قرن اخیر باز می گردد، شکل گرفته و بستر تحقیقات و بحثهای دیگر را فراهم کرده است.
اگر ما از میان این فرضیات، فرضیه سوم را که مسیر حرکت سارگون را به سواحل جنوبی و غربی دریاچه اورمیه می داند قبول کنیم می توان گفت منظور از کشور سوبی(Subi) همان تپه باستانی سوپیقان تپه سی می باشد که از دید محققین دور مانده است ومتاسفانه این بدلیل نامگذاری نام های منطقه به غلط به شکل دیگر است که نحوه صحیح ادای کلمات درزبان ترکی در منطقه را تغییر داده و به صورت تحریفی نامگذاری کرده اند و بهترین روش این است که نحوه صحیح گفتاری کلمات ساکنین منطقه را در نظر بگیریم.
نمونه بارز این که نام شهرستان را درزبان منطقه به صورت بیناب(binab) بیان می کنند در حالی که نام شهرستان را صورت بناب(bonab) در نقشه های جدید به کار می برند .
نام تپه باستانی مورد نظر به صورت نوشتاری آن در زبان ترکی به صورت سوپیقان قره تپه سی بیان می شود ولی در نحوه کتابت آن به صورت فارسی این نام به صورت سپیگان نوشته می شود حال آنکه نوشتار کلمه بصورت سوپیقان معنا و مفهوم تاریخی آن را می رساند و برای حفظ نامهای چنین محوطه هایی باید ملاک زبان بومی و اسناد تاریخی باشد. یک سند دیگر در مورد اثبات نام این محوطه این که رودخانه سوفی چای از نزدیک این محوطه عبور می کند واین رودخانه نام این محوطه تاریخی رابه خود گرفته است.
کتاب بررسی باستان شناختی منطقه بناب،علی صدرایی، ص240-241، قره تپه سپیگان:
موقعیت جغرافیایی:
تقریباً در ضلع جنوبی بناب و در جاده محال و در اراضی منطقه سپیگان(سوپیقان) و نزدیک رودخانه صوفی چای(سوپی چای) و درسمت چپ مسیر ارتباطی منتهی به پل پنج چشمه، قره تپه سپیگان(سوپی قان) قرار دارد. این تپه در شرق قره تپه بناب و به فاصله حدود 700متری آن واقع شده است.متاسفانه در سالهای گذشته قسمتهای مرکزی و پیرامون قلعه بالودر تسطیح و به زمینهای کشاورزی و باغات تبدیل شده است.
مشخصات تپه:
بابررسی اطراف قره تپه بخصوص در باغ تازه ایجاد شده ضلع جنوب غربی در حدود بیش از170متر سفالینه ها، سنگهای ساختمانی، آجرهایی به ابعاد60×20×20 سانتیمتر جوش کوره- شیشه، استخوان حیوانات، سفالینه های لعابدار و بدون لعاب و ... دراین باغ وزمینهای پیرامونی دیده می شود. بیان مساحت قره تپه سپیگان بدون مطالعات و پژوهش امکان پذیر نیست.به نظر می رسد که با توجه به یافته های سفالی این تپه در دوره پیش از تاریخ، تاریخی و حتی دوره اسلامی مورد سکونت قرار گرفته است و با محوطه باغ آقای هاشم زاده نیز قابل مقایسه هستند.
شرح سفالهای قره تپه سپیگان(سوپیقان)
سفالهای سطحی قره تپه سپیگان را می توان به سه گروه کلی تقسیم نمود:
دربین سفالهای قره تپه تعدادی سفال خاکستری که احتمالاً مربوط به هزاره اول ق.م دیده می شود. این سفالها دارای لبه های برگشته به طرف بیرون وبدنه محدب و دسته توپردایره ای چسبیده به بدنه می باشد.
سفالهای قرمز دوره تاریخی، این گروه از سفالینه ها از نظر فرم بسیار متنوع و در شکل خمره های کوچک و بزرگ، کوزه ها، کاسه ها و...
سفالهای ساده و لعابدار دوره اسلامی که این نوع سفالها نیز به فرم لبه های صاف و بدنه و کفهای پایه دار به شکل پیه سوزها، بشقابها، کاسه ها و کوزه ها، که با لعابهای یکرنگ آبی و سبز و تزیینات کنده زیر لعاب و نقاشی بارنگهای سیاه وآبی بر روی لعاب یکرنگ سفید امید است در آینده با انجام حفاریهای باستانشناسی علمی در این محوطه و دیگر محوطه های باستانی گوشه ای ازتاریخ پنهان این منطقه آشکار شود.
یکی از دانشگاه های صنعتي آذربایجان شرقی است. که در ابتدا با نام آموزشکده شروع بکار کرد. بعد تا سال ۱۳۸۶ بعنوان دانشکده تحت نظارت دانشگاه تبریز مشغول به فعالیت بود. سپس در سال 1387 از دانشگاه تبریز مستقل گردید و در اردیبهشت سال 1388 به مجتمع آموزش عالی بناب ارتقا پیدا کرد. سال ۱۳۹۰ به دانشگاه ارتقا پیدا کرده و در حال پیشرفت است.
کنسرسیوم فولاد صنعت بناب با مشارکت بانک گردشگری و شرکت های سرمایه گذاری نگین گردشگری ایرانیان ، توسعه فناوری اطلاعات گردشگری ایران ، تجارت بین الملل هم وطا آریا ، گسترش صنایع و معادن ماهان و توسعه خدمات سرمایه گذاری پارس کیمیا در اواخر سال 1390 تشکیل و مجتمع فولاد بناب را با چهار شرکت در حال تولید و دو پروژه در حال اجرا از گسترش فولاد تبریز خریداری کرد و به این ترتیب مجموع فولاد بناب در زمینی به مساحت 140 هکتار از هلدینگ قبلی خود منفک و یکی از شرکت های تابعه یعنی مجتمع فولاد صنعت بناب به عنوان هلدینگ جدید این مجموعه معرفی شد.
تاریخچه تشکیل شرکت های تابعه مجتمع فولاد صنعت بناب
ردیف
شرکت های تابعه
تاريخ تاسیس
زمان بهره برداری
توضیحات
1
مجتمع فولاد شاهین بناب
9/10/1381
اواخر 1383
دارای دو خط تولید نورد یک خط نورد ( درحال اجرا)
یک واحد ذوب با کوره قوس (در حال اجرا )
2
فولاد صنعت بناب
28/6/1384
اواخر 1385
دارای دو خط تولید نورد
3
فولاد صنعت شهریار
21/2/1387
اوایل 1389
ذوب و ریخته گری پیوسته ( دارای طرح توسعه )
4
فولاد صنعت سهند
31/2/1387
اوایل 1389
دارای دو خط تولید نورد
5
گسترش فولاد شهریار
5/12/1386
در حال اجرا
ذوب و ریخته گری پیوسته - احیاء مستیقم - خط پروفیل سنگین خط پروفیل نیمه سنگین
چشم انداز شرکت :
1- تولید اقتصادی 2 میلیون و 500 هزار تن محصولات فولادی
بناب شهری است در آذربایجان شرقی. درست است بناب از نظر وسعت یکی مانده به آخر در استان است ولی تمدن بزرگی را در حود جای داده است زمانی که در میاندوآب چند خانوار زندگی می کردند جمعیت بناب به1000نفر هم می رسید.داشتن مردم خوب ودلیر ومسولان کارگشته باعث پیشرفت این شهرستان شد . این شهرستان هم دانشگاه دولتی دارد وهم فرودگاهی بنام سهند را در خود جای داده استوهم پیست اتومبیل رانی موتور سواری واسب دوانی دارد